زماني كه شهردار «جديده» بودم و به كار وكالت و رسيدگي به مسائل حقوق شهروندان اشتغال داشتم به خاطر پيگيري‌ كار اداري اسقف به كاخ رياست جمهوري مي‌رفتم. روزي به امام صدر برخوردم. او با اين كه براي اولين بار مرا مي‌ديد مرا به گرمي در آغوش گرفت و گفت: من تو را از خودت بهتر مي‌شناسم! شيعيان ساكن در برج حمود (منطقه مسيحي) به من گفته‌اند تو چگونه آنها را مانند فرزندان خود حمايت مي‌كني و ميان آنها و يك مسيحي ماروني فرق نمي‌گذاري.

سپس شروع كرد به نام بردن از خانواده‌هاي شيعه آن مناطق و يك يك ايشان را درست مي‌شناخت. او ادامه داد: ما همه بايد دست به دست هم بدهيم و با هم براي خدمت مشترك به نزديكي بين مذاهب و ايجاد زمينه زندگي مشترك ميان آنها تلاش كنيم.
چند روز بعد ناگهان كليساي مارمارون در بوشريه سرقت شد و به آتش كشيده شد. در حالي كه بر تخته سياه مدرسه كليسا، عبارت «لا اله الا الله» را نوشته بودند. اين حادثه فضاي بسيار مسمومي عليه شيعيان و مسلمانان ايجاد كرد و منطقه را متشنج ساخت. پس از آن امام صدر با من تماس گرفت و از من خواست در سد بوشريه (منطقه مسيحي) و در محلي كه قرار بود مسجد بسازند به ديدارش بروم.
آن جا در حضور جمعيت فراوان از شيعيان چنين گفت: امروز مي‌خواهيم پول جمع كنيم، اما هر چه جمع شود براي ساختن اين مسجد و اين كليساي مارمارون نصف مي‌كنيم! اين كار هوشمندانه او مرهمي بر زخم مسيحيان بود و به سرعت آرامش را به منطقه بازگرداند. چند وقت بعد معلوم شد كسي كه آن كار را كرده بود، يك مسيحي بوده كه مي‌خواسته فتنه درست كند.
ارتباط ‌ها و تماس‌هاي ما ادامه يافت تا اين كه من براي نمايندگي مجلس از آن منطقه نامزد شدم. تمامي اهالي شيعه منطقه دوروبرم جمع شدند و از من حمايت كردند و امام صدر مرا نامزد شيعيان در منطقه ناميد و همين باعث شد تا با راي بالايي به عنوان كانديداي مستقل به مجلس بروم و به عنوان رئيس تجمع نمايندگان جديد انتخاب شوم.
پس از آن بود كه يك بار امام صدر را براي شام به خانه‌ام دعوت كردم و بسياري از نمايندگان مستقل هم جمع بودند. يادم هست همسرم ناديا، تابلوي صليب را بالاي در ورودي قرار داده بود. امام صدر كه آمد مرا صدا زد و از عكاس‌ها خواست از ما زير صليب عكس بگيرند و بعد شروع كرد درباره نزديكي بين اسلام و مسيحيت براي نمايندگان مجلس صحبت كردن و آياتي از قرآن برايشان تلاوت كرد.


چندي بعد مطلع شدم كه ايشان قرار است در كليساي پدران كبوشي سخنراني كند. سخنراني معروف و تاريخي با عنوان «اديان در خدمت انسان» كه براي نخستين بار در تاريخ كليسا، يك روحاني مسلمان در روز يكشنبه در محراب كليسا براي مسيحيان موعظه كرد و عكس ايشان به شكل گسترده منتشر شد.
من با او به آن جا رفتم. هنگامي كه سخنراني تمام شد و مي‌خواستيم برگرديم يكي از كشيش‌ها دستم را گرفت و گفت: اين انسان امتداد روح مسيح است.

از خبرگزاری فارس