بسم الله الرحمن الرحیم
حاشیه ای بر مقاله گایدلاین الحیاة نوشته محمد اکبری روزنامه جمهوری اسلامی ۱۹/۰۱/۹۲
مرجع محل رجوع است پس باید ابتدا مسئله باشد. بعد شناخت مشکل باشد
و بعد نیاز به حل مشکل احساس شود و در آخر تلاش در جهت رفع مشکل.
که تازه اینجا مراجعی جهت رفع مشکل بررسی
میشوند.
بسیاری از مردم در سبک زندگی خود مشکلی احساس
نمیکنند
عده ای مشکل احساس میکنند ولی به بهانه های
مختلف از جمله مشکلات اقتصادی یا کمبود وقت در جهت رفع آن اقدام نمیکنند
و دسته آخر ، که هم مشکل را میفهمند و هم در
جهت رفع آن به دنبال مرجعی میگردند در بهترین حالت ممکن به سراغ مراجعی میروند که
اصلا شاخص های درستی جهت حل مشکل ندارند.
اینطور که از نگاه به سبک زندگی در جامعه
خودمان میفهمیم در هر مرحله که این روند طی میشود تعداد افراد کمتری تا رسیدن به
مرحله آخر جهت مراجعه به مرجع باقی می مانند.
تازه در مرحله آخر یعنی مراجعه به مرجع ، مراجع
متعددی یافت میشود که مرجع دینی فقط یکی از آنها و مظلوم ترین آنهاست.که البته
مظلومیتی خود خواسته است.
بنده مراجع مردم را سه دسته میبینم
یک – دینی
دو- فرهنگ عمومی همان جامعه (شامل توصیه
اطرافیان , عکس العمل های گرفته شده از منابع فرهنگی جامعه مثل تلویزیون و اینترنت
که در ناخودآگاه آدم مخفی میماند.
سه – فرهنگ های جوامع
دیگر (که در بهترین حالت برای اصلاح سبک
زندگی ما را به سمت جامعه شناسان و روانپزشکان غربی هدایت میکنند که توصیه هایشان
با سبک زندگی دینی بسیار فاصله دارد.)
اما سوال این است که چرا به سراغ مراجع دینی
نمیرویم ؟
یک . به این مقوله اعتقادی نداریم.یعنی اساسا
علاقه به سبک زندگی دینی نداریم
دو . در اجتماعیات رفتار قابل اتکایی از مراجع
دینی ندیده ایم.
مثلا وقتی نوجوانی که به فرموده امیرالمومنین
علیه السلام - با ذهنی چون زمین حاصلخیز زراعی آماده دریافت هرگونه بذری
است - می بیند مراجع دینی اش نسبت به اجتماعیات کمترین عکس العملی نشان نمیدهند تا خدای نخواسته از
جایی صدای مخالفی بلند نشود که دون شان ایشان باشد و در مقابل از جبهه فکر غربی هر
روز مواضعی جدید پیرامون اجتماعیات ارائه میشود ، طبیعی است که این جوان گرایش به
کدام سمت پیدا میکند.به سمتی که بروز است.
و البته تکرار این اتفاقات و گرایش ها در تصمیم
گیری ها باعث میشود این فکر ِلحظه ای او به
یک عادتِ فکری و تدریجا به یک منش و سبک زندگی تبدیل شود.
بهترین مثال هایی که برای عقب نماندن و نترسیدن
و شجاع بودن در مقابل هر فرهنگی میتوان از آنها نام برد معلم بزرگوار علی شریعتی ،
و شخص حضرت امام خمینی بودند.
حضرت امام اگرچه مرجع دینی مردم بودند اما
آنچنان به قدرت اداره زندگی با کتاب الله و سیره ی اهل بیت ایمان داشتند که در
تمام شئونات زندگی با همین دیدگاه مرجعیت دین وارد شدند.
از جمله اینکه در زمان طاغوت ایشان اگرچه در
قدرت سیاسی کشور دخالتی نداشتند ولی به عنوان یک مرجع دینی به کاپیتولاسیون معترض
میشوند و همین امر توجه بسیاری از مردم همان نسل و نسل آینده را جلب میکند که دین
همیشه هست و شجاع هم هست و همیشه حرف
دارد.
اگرچه نیت امام ، جلب نظر مردم نبوده است و
ایشان صرفا تکلیف یک مسلمان را انجام داده اند اما این از ذات و فطرت پاک انسانها
نشات میگیرد که هرجا سخن حقی شنیدند حتی اگر بترسند و اقدامی حمایتی نکنند حداقل
توجه شان نسبت به آن جلب میشود.
و حضرت امام شجاعانه در هر زمینه ای اینطور عمل
کردند و حقیقتا - مرجع - یعنی محل رجوع مردم شدند. و چنان مردم گرد ایشان حلقه
زدند که حتی سبک حکومت و سبک زندگی خود را تغییر دادند.
آنچنانکه ، مردمی که روزگاری نه چندان دور از شمال و جنوب نیروی خارجی وارد کشورشان شده
بود در کمتر از پنجاه سال بعد ؛ هشت سال در مقابل دولتهای ستمکار دنیا ایستادند و
از جان خود گذشتند تا این فکر باقی بماند.
امروز حسرت ما بیشتر از اینکه داشتن دشمنان دانا باشد داشتن دوستان نادان
است.مسلمانانی که از دین خود شناخت ندارند ، حق همین است که به هر مرجعی مراجعه
کنند به جز دین.
اگر روزگاری اشخاص و نهادهایی که مدعی دینداری
هستند توانستند با شجاعت در مقابل هر اقدام ناثوابی موضع گیری کنند آنوقت است که میتوان
امیدوار بود نگاه مردمان هم به این سمت جلب شود.
البته این شجاعتی میخواهد که فقط از افرادی چون
امام برمی آمد . باید خیلی مومن و شجاع بود که در یک کشور انقلابی و درگیر جنگ و
بحران زده ، فرمان هشت ماده ای صادر کرد برای پاسداری از کرامت انسانی.
لینک مقاله