مسئولیت شیعه بودن

 

یک روح تنها در دنیایی که با آن بیگانه است، در جامعه‌ای که دائماً در آن زندگی می‌کند، اما نتوانسته خودش را در سطح آن جامعه و سطح اسلامِ‬ ‫قبایلی یارانش پایین بیاورد و نتوانسته خودش را با آن بَند و بَست‌ها و با آن کِشش‌ها و با آن خود خواهی‌ها و با آن سطح دَرکی که یاران پیغمبر از اسلام‬ داشته‌اند مُنطبق کند، تنها مانده است... و می‌نالد.‬

‫علی همان طور که فلسفه‌ها میگویند، مینالد، به خاطرِ اینکه انسان است، و به خاطرِ اینکه تنها است.‬

 

علی در طول تاریخ، تنها انسانی است که در ابعادِ مختلف و حتی متناقضی که در یک انسان جمع نمیشود قهرمان است. هم مثل یک کارگرِ ساده،‬ ‫که با دستش، پنجه‌اش و بازویش خاک را میکند و در آن سرزمین سوزان بدون ابزار قَنات می‌کـَند، و هم مانندِ یک حکیم می‌اندیشد، و هم مانندِ یک‬ ‫عاشق بزرگ و یک عارف بزرگ عشق می‌ورزد و هم مانندِ یک قهرمان شمشیر میزند، و هم مانند یک سیاست‌مدار رهبری میکند، و هم مانندِ یک معلم‬ ‫اخلاق، مَظهر و سرمَشق فضائل انسانی برای یک جامعه است. هم یک پدر است، و هم یک دوست بسیار وفا دار، و هم یک همسرِ نمونه.‬

‫چنین انسانی و در چنین سطحی معلوم است که در دنیا تنها است؛

دردِ علی دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیرِ ابن مُلْجم در فَرق سرش احساس می‌کند، و دردِ دیگر دردی است که او را تنها در‬ ‫نیمه شب‌های خاموش به دل نخلستان‌های اطراف مدینه کشانده... و به ناله درآورده است. ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیرِ ابن مُلْجم در فرقش‬ ‫احساس میکند.‬

‫اما، این دردِ علی نیست؛‬ ‫دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده است، "تنهایی" است، که ما آن را نمیشناسیم!‬

‫باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را؛‬
که علی دردِ شمشیر را احساس نمیکند،‬

و... ما‬

‫دردِ علی را احساس نمی‌کنیم!

 

 

خدایا ؛  "مسئولیت‌های شیعه بودن" را

که علی‌وار بودن و علی‌وار زیستن و علی‌وار مُردن است،

و علی‌وار پرستیدن و علی‌وار اندیشیدن

و علی‌وار جهاد کردن و علی‌وار کار کردن

و علی‌وار سخن گفتن و علی‌وار سکوت کردن است

تا آنجا که در توان این بنده ناتوان علی است، همواره فرا یادم آر.

 

علی شریعتی

 

آسیمه سر نسیم سحرگاه می رود

این جزر و مد چیست که تا ماه می رود؟

دریای درد کیست که در چاه می رود؟

این سان که چرخ می گذرد بر مدار شوم

بیم خسوف و تیرگی ماه می رود

گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است

یک لحظه مکث کرده به اکراه می رود

آبستن عزای عظیمی ست کاین چنین

آسیمه سر نسیم سحرگاه می رود

امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان

یا آفتاب روی زمین راه می رود؟

در کوچه های کوفه صدای عبور کیست؟

گویا دلی به مقصد دلخواه می رود

دارد سر شکافتن فرق آفتاب

آن سایه ای که در دل شب راه می رود

 

مرحوم قیصر امین پور

وصيتنامه اميرالمومنين علي (ع)

فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كس را كه اين نوشته من به او رسد را به امور ذيل توصيه و سفارش مى‎كنم :

1- تقواي الهى را هرگز از ياد نبريد، كوشش كنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقى بمانيد.

2- همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد، و بر مبناى ايمان و خداشناسى متفق و متحد باشيد و از تفرقه بپرهيزيد،که  پيغمبر فرمود: اصلاح ميان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چيزى كه دين را محو مى‎كند، فساد و اختلاف است .

3- ارحام و خويشاوندان را از ياد نبريد، صله رحم كنيد كه صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مى‎كند.

4-
خدا را! خدا را! درباره يتيمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.

5- خدا را! خدا را! درباره همسايگان، پيغمبر آن قدر سفارش همسايگان را فرمود كه ما گمان كرديم مى‎خواهند آنها را در ارث شريك كند.

6- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا ديگران در عمل كردن، بر شما پيشى گيرند.

- خدا را! خدا را! درباره نماز؛ نماز پايه دين شماست .

8- خدا را! خدا را! درباره كعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطيل شود كه اگر حج متروك بماند، مهلت داده نخواهد شد و ديگران شما را طعمه خود خواهند كرد.

9- خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در اين راه مضايقه نكنيد.

10- خدا را! خدا را! درباره زكات؛ زكات آتش خشم الهى را خاموش مى‎كند.

11- خدا را! خدا را! درباره ذريه پيغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گيرند.

12- خدا را! خدا را! درباره صحابه و ياران پيغمبر، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) درباره آنها سفارش كرده است .

13- خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهيدستان، آنها را در زندگى شريك خود سازيد.

14- خدا را! خدا را! درباه بردگان، كه آخرين سفارش پيغمبر درباره اينها بود.

15- در انجام كارى كه رضاى خدا در آن است بكوشيد و به سخن مردم (در صورتي كه مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد.

16- با مردم به خوشى و نيكى رفتار كنيد چنانكه قرآن دستور داده است .

17- امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد؛ نتيجه ترك آن اين است كه بدان و ناپاكان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند كرد، آنگاه هر چه نيكان شما دعا كنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.

18- بر شما باد كه بر روابط دوستانه ما بين خويش بيفزاييد، به يكديگر نيكى كنيد، از كناره‎گيرى و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهيزيد.

19- كارهاى خير را به مدد يكديگر و به اتفاق هم انجام دهيد، از همكارى در مورد گناهان و چيزهايى كه موجب كدورت و دشمنى مى‎شود، بپرهيزيد.

در انجام كارى كه رضاى خدا در آن است بكوشيد و به سخن مردم (در صورتي كه مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد.

20- از خدا بترسيد كه جزا و كيفر خدا شديد است .

خداوند همه شما را در كنف حمايت خود محفوظ بدارد و به امت پيغمبر توفيق دهد كه احترام شما (اهل بيت) و احترام پيغمبر خود را پاس بدارند.

همه شما را به خدا مى‎سپارم . سلام و دورد حق بر همه شما  ..........

مسلم

همیشه وقتی فیلمی تله تئاتری کتابی در مورد ماجرای مسلم و ابن زیاد و خانه ی هانی میبینیم و میخوانیم آنچه را که باید ببینیم نشانمان نمی دهند.

داود میرباقری به زیبایی همه حرف را به تصویر کشید.

میرباقری به ظاهر وارونه نشان داد.مسلم  ناگهان وارد اتاق شد و با یک ضربه ابن زیاد را که مهمان خانه هانی بود کُشت.ابن زیاد هم در حال مرگ فقط توانست به مسلم بگوید:

آبروی عمویت علی را بردی. همین و مسیر تاریخ تغییر داده شد.

مگر به دست آوردن نظام علوی کم است ؟ یعنی مسلم نماینده و امین امام حسین (ع) در کوفه فکر نمیکند حفظ نظام از نماز مهمتر است ؟

اصلا فکر نمیخواهد.ابن زیاد آنقدر نابکار هست که نخواهیم دنبال دلیل برای کشتنش باشیم.یک دلیل هم کفایت میکند.قصد کشتن نوه ی پیامبر را دارد.حجت خدا بر روی زمین.مسلم هم از همه عالم آن وقت ولایی تر است.فقط یک مشکل هست.اسلام میپذیرد مهمان را در خانه قصاص کنی ؟ حتی اگر ابن زیاد باشد ؟ ونه دانشجویی جوان که باد در کله دارد.

نظام مهمتر است یا آبروی نظام ؟ حسین مهمتر است یا آبروی حسین ؟

خانه ی هانی بزنگاه تاریخ اسلام است.

و معجزه ای دیگر از حسین (ع) و یارانش.

نگاه کنید به نام کسی که میخواهد در بزنگاه تاریخ ، این تصمیم بزرگ را بگیرد

گویی این نام را از عرش برای او برگزیده اند:

مُسلم

........................

تشیع علوی

«فلا تکُفّوا عَنْ مَقالَةٍ بِحَقٍّ اَوْ مَشْوَرَةٍ بِعَدْلٍ فَاِنّی لَسْتُ فی نَفْسی بِفَوقِ اَنْ اُخْطِی ءَ ولا آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعلی الاّ اَنْ یَکْفِیَ اللّه ُ مِنْ نفسی ما هو اَمْلَکُ بِهِ مِنِّی؛ ''

پس، از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت آمیز خودداری نکنید؛ زیرا من خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.»'' (نهج البلاغه خطبه 216)


لَوْلاَ التُّقی لَکُنْتُ اَدهَی العَرَبِ؛ " اگر تقوای الهی مانعم نبود از همه اعراب، زیرک تر و سیاست مدارتر بودم.''» و یا در حدیثی دیگر می فرماید:

 «یا اَیُّهَا النّاسُ لَوْلا کَراهِیَّةُ الغَدْرِ، کُنْتُ مِنْ اَدْهَی النّاسِ؛ ''ای مردم، اگر زشتی نیرنگ نبود، من از همه مردم زیرک تر بودم.»'' (خطبه 200)

................................................

پ.ن:این کاریکاتور را هم ببینید.

پ.ن:دارم فکر میکنم که دوباره طنز بنویسم یا نه.حق الناس دارد  یا نه.

پ.ن: اگر با تو بودم به شبهای غربت که تنها نبودم

خدا را! خدا را! درباره يتيمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.

فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كس را كه اين نوشته من به او رسد را به امور ذيل توصيه و سفارش مى‎كنم :

1- تقواي الهى را هرگز از ياد نبريد، كوشش كنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقى بمانيد.

2- همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد، و بر مبناى ايمان و خداشناسى متفق و متحد باشيد و از تفرقه بپرهيزيد،که  پيغمبر فرمود: اصلاح ميان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چيزى كه دين را محو مى‎كند، فساد و اختلاف است .

3- ارحام و خويشاوندان را از ياد نبريد، صله رحم كنيد كه صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مى‎كند.

4-
خدا را! خدا را! درباره يتيمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.

5- خدا را! خدا را! درباره همسايگان، پيغمبر آن قدر سفارش همسايگان را فرمود كه ما گمان كرديم مى‎خواهند آنها را در ارث شريك كند.

6- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا ديگران در عمل كردن، بر شما پيشى گيرند.

- خدا را! خدا را! درباره نماز؛ نماز پايه دين شماست .

8- خدا را! خدا را! درباره كعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطيل شود كه اگر حج متروك بماند، مهلت داده نخواهد شد و ديگران شما را طعمه خود خواهند كرد.

9- خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در اين راه مضايقه نكنيد.

10- خدا را! خدا را! درباره زكات؛ زكات آتش خشم الهى را خاموش مى‎كند.

11- خدا را! خدا را! درباره ذريه پيغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گيرند.

12- خدا را! خدا را! درباره صحابه و ياران پيغمبر، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) درباره آنها سفارش كرده است .

13- خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهيدستان، آنها را در زندگى شريك خود سازيد.

14- خدا را! خدا را! درباه بردگان، كه آخرين سفارش پيغمبر درباره اينها بود.

15- در انجام كارى كه رضاى خدا در آن است بكوشيد و به سخن مردم (در صورتي كه مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد.

16- با مردم به خوشى و نيكى رفتار كنيد چنانكه قرآن دستور داده است .

17- امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد؛ نتيجه ترك آن اين است كه بدان و ناپاكان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند كرد، آنگاه هر چه نيكان شما دعا كنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.

18- بر شما باد كه بر روابط دوستانه ما بين خويش بيفزاييد، به يكديگر نيكى كنيد، از كناره‎گيرى و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهيزيد.

19- كارهاى خير را به مدد يكديگر و به اتفاق هم انجام دهيد، از همكارى در مورد گناهان و چيزهايى كه موجب كدورت و دشمنى مى‎شود، بپرهيزيد.

در انجام كارى كه رضاى خدا در آن است بكوشيد و به سخن مردم (در صورتي كه مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد.

20- از خدا بترسيد كه جزا و كيفر خدا شديد است .

خداوند همه شما را در كنف حمايت خود محفوظ بدارد و به امت پيغمبر توفيق دهد كه احترام شما (اهل بيت) و احترام پيغمبر خود را پاس بدارند.

همه شما را به خدا مى‎سپارم . سلام و دورد حق بر همه شما  ..........

مسئولیت شیعه بودن

هرکس - در هر سطحی از تفکر علمی - با اعتقاد به هر مکتب و مذهبی، باید خویشتن را در برابر این پرسش بیابد که: “ اعتقادم، چه مسئولیت هایی را متوجهم می کند؟ “ بخصوص وقتی که مسأله “ شیعه بودن “ است و مسئولیت بسیارجدی تر و سنگین تر.

راه نه برای راه، بلکه برای رسیدن به هدف، و مذهب نه برای مذهب بلکه راهی به سوی هدف. اما امروز، مذهب برای مذهب است که ارج دارد، و این است که اعتقاد به مذهب، از معتقد به آن مذهب سلب مسئولیت می کند. آن هم از کدام مذهب؟ از خود اسلام که اصولاً عمیق ترین و روشن ترین و قاطع ترین بیان را برای نشان دادن مسئولیت انسان انتخاب می کند، زیرا وقتی عقاید مذهبی، شعائر مذهبی و احکام مذهبی خود هدف شد، هرکه مذهب داشت به هدف رسیده است و دیگر مسئولیتی بارش نیست. نماز برای نماز به این معنی است که هرکه نماز گذاشت مسئولیتش را انجام داده است اما قرآن که می گوید: “ ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر “ به این معنی است که نماز وسیله نفی و نهی زشتی و بدی است و اگر نماز کسی چنین نقشی نداشت و این نتیجه ها از آن برنیامد، نماز گزار و بی نماز یکی است، اتومبیلی که مرا به جایی نبرد با اتومبیل نداشتن یکی است. اتومبیل برای اتومبیل یعنی چه؟

هر انسانی امانتدار خداوند است - چون فرزند آدم است - و مسئول. و نه تنها مسئول گروه و خانواده و مردم خویش، که در برابر تمام وجود و اراده حاکم بر وجود، و در برابر همه کائنات مسئول است. این است دامنه مسئولیت انسان. اما در اسلام بزرگترین مسئولیت متوجه علم است. این است که در آن نهضت تازه پای اسلام در عربستان، که برای درگیری با بت پرست ها، و دشمنان، اشراف و قدرت های مهاجم، به مجاهدین نیاز افتاده است، رهبر نهضت با کلامی مجاهدین را آواز می دهد، که بشریت هنوز در دوره نبوغ و فرهنگ و دانشش فاقد چنان تعبیر درخشانی است که از سینه جامه ای بی سواد - حتی بی خط و کتابت - می جوشد که: “ مداد العلماء افضل من دماء الشهداء “

به جای شناختن محمد و علی و خواندن و فهمیدن قرآن و قبول مسئولیت، راه حلی می جوییم و می یابیم! به جای شناختن پیامبر اسلام و گوش سپردن به سخنان او، و به جای شناختن علی و زندگیش و خواندن و فهم نهج البلاغه اش، حبشان را بگیر و شناختشان را رها کن! چرا که حب علی ناشناخته، ایجاد مسئولیت نمی کند! علی مجهول، مانند بتی است که می پرستیمش، بی آن که میان ما و او، هیچ ارتباطی وجود داشته باشد. بی شناختن، علی، چون دیگران است. و میان او و محبان خالص بی معرفتش، هیچ گونه تحمیل و امر و نهی و مسئولیتی ایجاد نمی شود. هرچه می خواهی گریه کن، بر سر بزن، غش کن، هو بکش، و عشق و محبت بورز - بی اندکی شناخت -، علی را فرشته کن، خدایش کن، نمی تواند زره ای در زندگیت نقش داشته باشد و بایستنی بر دوشت بگذارد. فقط نشناسش، که شناختن مسئولیت آور است!

اگر شیعه علی هستی، خود تشیع، مسئولیت زاست، و بر خلاف “ محب “ - لغتی که تازه ساخته اند - که فقط احساس است و مسئولیتی نمی شناسد در اسلام و تشیع سخن از “ شناخت “ است: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه ( هرکه بمیرد و امام عصر خویش را نشناسد مرده جاهلی مرده )، شیعه، به معنی پیرو است که حرکت و در پی کسی رفتن را در نفس خویش دارد و مسئول است.

بالاخره، مسئولیت هر شیعه ای در هر عصری و نسلی، از هرچیزی و هرکسی، به “ کربلای انقلاب “ و “ حسین شهادت “، “ گریز زدن “! و “ رهبری “ و “ برابری “ را اصل ایمان خویش و هدف خویش، و تحقق آن را مسئولیت خویش دانستن. و این همه، یعنی “ علی “ را نه چون بتی پرستیدن، که چون راهبری پیروی کردن و در یک کلمه: “ علی وار “ بودن و “ علی وار “ زیستن و “ علی وار “ مردن.
که “ شیعه علی بودن “ یعنی این.
و “ مسئولیت شیعه بودن “ یعنی این!

قسمتهایی از سخنرانی علی شریعتی در حسینیه ارشاد

برای ماه مبارک رمضان

 

اخلاق انسانی در مکتب علی (ع)

کتاب جدید آیت الله محمود امجد ..... ناشر: نشر علمی و فرهنگی

صد و هفت درس (هر درس سه تا پنج صفحه)در موضوعات مختلف اخلاقی از جمله توحید و صبر و فرو بردن خشم و وحدت وجود و ادله ی شناخت و کمال ایمان و حق پرستی و تامین ابدیت و قناعت و بدگمانی و دقت در رفتار و صادق الوعد و رفاقت و .... به تفکیک موضوع مطالبی را از حضرت امیر (ع)نقل نموده و به شرح ان پرداخته اند.

 کتاب اخلاق انسانی در مکتب علی(ع)

تلفن : 88774569-70 / 22024140-43 / 66400786 که به ترتیب تلفن خود انتشارات و تلفن مرکز پخش و تلفن فروشگاه خ انقلاب است.

سایت : www.elmifarhangi.ir / www.ketabgostarco.com

پ.ن:خدایا ما را لحظه ای به خودمان وامگذار

پ.ن:فکر کردی پشت گوش ما مخملیه ؟ این مملکت دانشگاه نداره رفتی اونجا درس بخونی ؟ ماه مبارک رمضان التماس دعا داریم آسد.

مقایسه

علیرضا پناهیان: ممكن است افرادي به اسم اينكه اينجا خوني به ناحق ريخته شده است،

 اشتباه كنند و با جمهوري اسلامي كنار نيايند اما خون به ناحق ريخته شده يك نفر با آبروي

 جمهوري اسلامي قابل مقايسه نيست كه برخي اين آبرو و عزت را در دنيا لكه‌دار كردند.


امیرالمومنین علی (ع) :

بپرهیز از خونها و خونریزیهای بناحق.زیرا هیچ چیز، بیش از خونریزی بناحق، موجب کیفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نکشد و رشته عمر را نبرد.

 خداوند سبحان، چون در روز حساب به داوری در میان مردم‌پردازد، نخستین داوری او درباره خونهایی است که مردم از یکدیگر ریخته‌اند.

پس‌مباد که حکومت‌خود را با ریختن خون حرام تقویت کنی، زیرا ریختن چنان خونی‌نه تنها حکومت را ناتوان و سست‌سازد، بلکه آن را از میان برمی‌دارد یا به دیگران‌می‌سپارد.

اگر مرتکب قتل عمدی شوی، نه در برابر خدا معذوری، نه در برابر من، زیراقتل عمد موجب قصاص می‌شود.

به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب ... که علم کند به عالم شهدای کربلا را

قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ «23»سوره شوري

بگو : از شما [ در برابر ابلاغ رسالتم ] هيچ پاداشى جز مودّت نزديكانم [ كه بنابر روايات بسيار اهل بيت ـ عليهم السلام ـ هستند ] را نمي  خواهم . و هر كس كار نيكى كند ، بر نيكى اش مي  افزاييم ; يقيناً خدا بسيار آمرزنده و عطاكننده پاداش فراوان در برابر عمل اندك است . « 23»

 إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ «55»

سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانى [طبق روایات على بن ابى طالب ] كه همواره نماز را برپا مي  دارند و در حالى كه در ركوعند [ به تهيدستان ] زكات مي  دهند .« 55»

ترجمه استاد حسین انصاریان و آیت الله مشکینی

من از كلمه امام، معني يك رهبر سياسي يا حتي اجتماعي يك جامعه را نمي فهمم، من از كلمه امام، همان معني را مي فهمم كه انسانيت در طول تاريخ خودش براي داشتن نمونه هاي اعلاي فضائل انساني اي كه در عالم نبوده و نمي ديده و بدان نيازمند بوده، در ذهن خودش اين نمونه هاي عالي را مي ساخته و اين نمونه هاي عالي به عنوان سرمشق و الگو برايش وجود داشته و دوست مي داشته و مي پرستيده، به عنوان نمونه هاي اعلايي كه بالاتر از خاك و بالاتر از انسان هاي واقعي هستند.
علي(ع) يك امام است كه مي خواهد به تاريخ و انسان نشان دهد كه شما كه نيازمند به نمونه هاي اعلاي فضائل بي نقص، فضائل مطلق بوديد و بعد نمونه هاي اينها را در ذهنتان به عنوان قهرمانان برجسته مطلق مي ساختيد، براي اينكه سرمشق زندگي ايده آلتان باشد، من همه آن نمونه ها و همه آن فضائل را در يك فرد انساني محقق كرده ام. معني من كتاب ناطقم اين است.

علي (ع) نه تنها امام است، بلكه در طول تاريخ هيچ شخصيتي باز اين امتياز را نداشته كه يك خانواده امام است يعني خانواده اساطيري است، خانواده اي كه پدر علي(ع) است، مادر زهرا(س) است، پسر آن خانواده حسين(ع) است و دختر آن خانواده زينب(س) است.

(علی شریعتی)

مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت ؟

باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید ؟

او با علی آشناتر است.

« دکتر علی شریعتی »

( اسلام شناسی ، ص ۵۸۷ )

علی کسی است که نه تنها با اندیشه و سخنش ،

 بلکه با تمام وجود و زندگی اش به همه  ی دردها و نیازها

و همه ی احتیاج های چند گونه بشری در همه دوره ها پاسخ می دهد .

« دکتر علی شریعتی »

( ما و اقبال ، ص ۳۸ )

اميرالمؤمنين

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

هذا ما اَمَرَ بِهِ عَبْدُاللّهِ عَلِىٌّ اَميرُ الْمُؤْمِنينَ، مالِكَ بْنَ الْحارِثِ
اين فرمانى است كه بنده خدا اميرالمؤمنين در پيمانش به مالك بن حارث

ثُمَّ انْظُرْ فى اُمُورِ عُمّالِكَ، فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِباراً، وَ لاتُوَلِّهِمْ
سپس درامور كارگزاران حكومتت دقت كن و آنان را پس از آزمايش به كار گير، از راه هوا وهوس
مُحاباةً وَ اَثَرَةً، فَاِنَّهُما جِماعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ و الْخِيانَةِ.
و خودرأيى آنان را به كارگردانى مگمار، زيرا هوا و هوس و خودرأيى جامع همه شعبه هاى ستم و خيانت است.
وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ اَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَياءِ، مِنْ اَهْلِ الْبُيُوتاتِ الصّالِحَةِ
از عمّال حكومت كسانى را انتخاب كن كه اهل تجربه و حياءاند، و از خانواده هاى شايسته
وَ الْقَدَمِ فِى الاِْسْلامِ الْمُتَقَدِّمَةِ، فَاِنَّهُمْ اَكْرَمُ اَخْلاقاً، وَ اَصَحُّ
و در اسلام پيش قدم ترند، چرا كه اخلاق آنان كريمانه تر، و خانواده ايشان
اَعْراضاً، وَ اَقَلُّ فِى الْمَطامِعِ اِشْرافاً، وَ اَبْلَغُ فى عَواقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً.
سالم تر، و مردمى كم طمع تر، و در ارزيابى عواقب امور دقيق ترند.
ثُمَّ اَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الاَْرْزاقَ، فَاِنَّ ذلِكَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلاحِ
سپس جيره آنان را فراوان ده، زيرا اين برنامه براى آنان در اصلاح وجودشان
اَنْفُسِهِمْ، وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَناوُلِ ما تَحْتَ اَيْديهِمْ، وَ حُجَّةٌ عَلَيْهِمْ اِنْ
قوّت است، و ازخيانت درآنچه زيردست آنان مى باشد بى نيازكننده است، و اگر از فرمانت سر برتابند
خالَفُوا اَمْرَكَ اَوْ ثَلَمُوا اَمانَتَكَ. ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمالَهُمْ، وَابْعَثِ الْعُيُونَ
و يا در امانت خيانت كنند بر آنان حجّت است. به كارهايشان رسيدگى كن، و جاسوسانى
مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفاءِ عَلَيْهِمْ، فَاِنَّ تَعاهُدَكَ فِى السِّرِّ لاُِمُورِهِمْ
از اهل راستى و وفا بر آنان بگمار، زيرا بازرسى پنهانى تو از كارهاى آنان
حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمالِ الاَْمانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ. وَ تَحَفَّظْ مِنَ
سبب امانتدارى ايشان و مداراى با رعيّت است. از ياران و ياوران
الاَْعْوانِ، فَاِنْ اَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ اِلى خِيانَة اجْتَمَعَتْ بِها عَلَيْهِ
برحذر باش، اگر يكى از آنان دست به خيانت دراز كند و مأموران مخفى تو
عِنْدَكَ اَخْبارُ عُيُونِكَ اكْتَفَيْتَ بِذلِكَ شاهِداً، فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ
بالاتفاق خيانتش را گزارش نمايند اكتفاى به همين گزارش تو را بس باشد، و او را به جرم خیانت

فى بَدَنِهِ، وَ اَخَذْتَهُ بِما اَصابَ مِنْ عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقامِ الْمَذَلَّةِ،
كيفربدنى بده، و وى را به اندازه عمل ناپسندش عقوبت كن،وسپس اورا به مرحله ذلّت وخوارى بنشان،
وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيانَةِ، وَ قَلَّدْتَهُ عارَ التُّهَمَةِ.
و داغ خيانت را بر او بگذار، و گردنبند عار و بدنامى را به گردنش بينداز.

دوستى در كلام اميرالمؤمنين على (ع)

اهميت و ضرورت

در اسلام به مساله ى روابط و دوستى و رفاقت- كه مبتنى بر ضوابط دين باشد- به ديده ى احترام نگريسته شده و درباره ى مساله ى دوستى و انتخاب دوست براى رسيدن به وحدت هدف و عمل، كه در سايه ى نزديكى دل ها ميسر است، سفارش هاى فراوانى وجود دارد.على عليه السلام فرموده است: كسى كه فاقد دوست است همانند كسى است كه مهمترين اعضاى خود را از دست داده است. [ غرر الحكم، ج 2، ص 723، ج 1525. ]

همچنين فرمود: عاجزترين مردم كسى است كه نتواند دوستى براى خود انتخاب كند و عاجزتر از او كسى است كه آن دوستى را كه به دست آوره از دست بدهد. [ نهج البلاغه، حكمت 11. ]

دوست، شريك زندگى انسان است، دوست است كه همانند روح در بدن انسان نفوذ دارد، دوست است كه مانند آيينه خوب و بد را در مقابل ما مجسم مى گرداند و كارهاى خوب و بد ما را به ما تذكر مى دهد.

بايد اثر دوست را در رفتار و كردار خود بشناسيم و ببينيم او چه تاثيرى در ما دارد، چون گاهى سرنوشت ها را عوض مى كند و گاهى در دين و عقيده ى ما موثر است، از قول سليمان پيامبر عليه السلام نقل شده كه فرمود:

درباره ى كسى داورى نكنيد مگر آن گاه كه ببينيد او با چه كسى دوست و همدم است، زيرا آدمى را به دوستان و افراد هم گروه اش مى توان شناخت. [ مستدرك الوسائل، ج 2، ص 62. ]

پرهيز از رفتارهاى ناشايست  

رفت و آمدهاى زياد و پشت سر هم خسته كننده خواهد بود. ايجاد مزاحمت به اسم ديدار و ملاقات با دوست، محبت را از بين مى برد.

از پرخاش، زيان رساندن، بخل، رنجاندن، محروم كردن، آشكار كردن اسرار دوست، از ميان بردن آبرو، بى توجهى به دوست، فخر فروشى، غرور و بدگويى و... جدا بايد پرهيز كرد.

بايد در برخورد با دوستان، مهربان و متواضع باشيم. اگر سخت گير بدرفتار باشيم يا با لجاجت و سركشى برخورد نماييم، دوستى ها تبديل به كينه توزى و دشمنى خواهد شد. باز هم راه را از راهنما بگيريم و به بوستان ناب و نورانى كلام مولى الموحدين على عليه السلام سرى بزنيم.

دوستى هاى پايدار

دوستان واقعى و صميمى افرادى هستند كه در وقت نياز دوست، در انتظار بيان نيازش نمى ماند. امام سجاد عليه السلام از كسى كه درباره ى دوستى خود با ديگران سخن مى گفت و از آن ستايش مى نمود پرسيد: آيا دوستى شما به جايى رسيده است كه دست خود را در جيب يا كيسه ى يكديگر كنيد و به مقدار نياز بدون اطلاع يكديگر برداريد و بار ديگر آنچه را برداشته ايد برگردانيد؟ آن شخص عرض كرد: نه. حضرت فرمود: پس شما هنوز دوست كامل و واقعى نيستيد. [ كيف يكسب الاصدقاء، ص 199. ]

بالاترين درجه ى دوستى اين است كه انسان سود دوستش را بر سود خود مقدم بدارد . هر گاه چنين دوستان نايابى پيدا شدند، بايد قدر آنان را دانست و مورد احترام و محبت قرار داد.

حضرت على عليه السلام براى معرفى چنين دوستى مى فرمايد: برادر حقيقى تو كسى است كه هميشه با تو باشد و به خود ضرر برساند تا نفعى به تو رساند.

بدون ترديد نمونه ى چنين دوستى، دوستى شخص على بن ابى طالب عليه السلام با رسول خدا صلى الله عليه و آله است، زيرا آن حضرت بارها جان خود را در معرض خطر انداخت تا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به سلامت باشد و عظمت اسلام افزونى گيرد و دين خدا پا برجا بماند. در هر حال اگر دوستى بر اساس صداقت و مودت و از خود گذشتگى استوار باشد، پا برجا خواهند ماند.

پ.ن:یه کار خوبی انجام دادم. امسال یه آقا به اول اسمم اضافه شد.

نهج البلاغه

وَ مِنْ كِتاب لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از نامه هاى آن حضرت است
به اشعث به قيس عامل آذربايجان
حكمرانى براى تو طعمه نيست، بلكه امانتى است برعهده ات، و از تو خواسته اند
 دستور مافوق خود را رعايت نمايى. تو را حقّى نيست كه در امور رعيت به دلخواهت رفتار كنى،و جز به اعتماد به فرمانى كه تو را مى رسد به كار بزرگى دست بزنى. مالى از مال خداى بزرگ در اختيار توست،و تو از جمله خزانه داران او هستى تا آن را به من تحويل دهى. اميد است من از بدترين واليان براى تو نبـاشـم ، والســلام .

..................................

از نامه هاى آن حضرت است
بـه مـأمـوران ماليـات
از بنده خدا على امير مؤمنان ، به عاملان ماليات:
اما بعد، هر كه از قيامتى كه به آن روى خواهد نهاد حذر نكند، چيزى كه او را از بلاهاى آن روز حفظ كند پيش نفرستاده. آگاه باشيد آنچه از تكاليف به عهده شماست اندك است، و ثوابش بسيار. اگر براى آنچه از جانب حق نهى شده مانند ستم و دشمنى كيفرى كه از آن بترسند وجود نداشت، در ثواب اجتناب از آنها آنقدر هست كه عذرى براى مردم در ترك طلب آنها نباشد. از جانب خود مردم را انصاف دهيد، و در برابر انجام حاجاتشان صبر كنيد، كه شما خزانه داران رعيت،و وكلاى ملّت، و نمايندگان پيشوايان هستيد. احدى را به خاطر نيازش نرنجانيد، و او را از خواسته اش منع ننماييد. اثاث ضرورى زندگى ماليات دهنده از قبيل لباس زمستانى و تابستانى، و چهارپاى در دست كار و غلامش را نفروشيد، براى گرفتن درهمى كسى را تازيانه نزنيد، به مال احدى از مردم چه مسلمان نمازگزار و چه غيرمسلمانى كه در پناه اسلام
است دست درازى نكنيد، مگر اسب و سلاحى كه عليه اسلام به كارگرفته شود، زيرا سزاوار مسلمان نيست اسب و سلاح را در دست دشمنان اسلام واگذارد تا موجب شـوكت ايشان بر ضـد او شـود.

از خيرخواهى نسبت به خويش، و خوشرفتارى با لشگر اسلام، و يارى رساندن به رعيّت، و تقويت دين دريغ مكنيد. آنچه در راه خدا بر شما واجب است انجام دهيد، زيرا خداى سبحان از ما و شما خواسته كه او را به اندازه توانايى خود سپاسگزار باشيم، و در نهايت قدرت به ياريش برخيزيم، و قدرتى نيست جز از جانب خــداونـد بـزرگ.

پیامبر معلم است

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ

سوره مبارک آل عمران آیه 159

به سبب رحمت خداست که تو با آنها اينچنين خوشخوی و مهربان هستی اگرتند خو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند پس بر آنها ببخشای و برايشان آمرزش بخواه و در کارها با ايشان مشورت کن و چون قصد کاری کنی بر خدای توکل کن ، که خدا توکل کنندگان را دوست دارد

پ.ن:

به ذره گر نظر لطف بوتراب کند

به آسمـان رود و کار آفتاب کند

نه خدا توانمش خواند،نه بشر توانمش گفت ... متحيرم چه نامم شهِ ملك لافتي را

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمك من الناس

مائده ۶۷

اى پیامبر, آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است به مردم برسان و اگر نرسانى رسالت خداى را بجانیاورده اى ; و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مى كند

..................

پیامبر (ص ) فرمود:

ثقل اكبر كتاب خداست كه یك طرف آن در دست خدا و طرف دیگرش در دست شماست . به كتاب او چنگ بزنیدتا گمراه نشوید. و ثقل اصغر عترت و اهل بیت من است . خدایم به من خبر داده كه دو یادگار من تا روز رستاخیر از هم جدا نمى شوند.

هان اى مردم , بر كتاب خدا و عترت من پیشى نگیرید و از آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید.

در این موقع پیامبر (ص ) دست حضرت على (ع ) را گرفت و بالا برد, تا جایى كه سفیدى زیر بغل او بر همهء مردم نمایان شد و همه حضرت على (ع ) را در كنار پیامبر دیدند و او را به خوبى شناختند و دریافتند كه مقصود از این اجتماع مسئله اى است كه مربوط به حضرت على (ع ) است و همگى با ولع خاصى آماده شدند كه به سخنان پیامبر (ص ) گوش فرا دهند.

پیامبر فرمود:

هان اى مردم , سزاوارترین فرد بر مؤمنان از خود آنان كیست ؟

یاران پیامبر پاسخ دادند: خداوند و پیامبر او بهتر مى دانند.

پیامبر (ص ) ادامه داد:

خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنان هستم و بر آنها اوز خودشان اولى و سزاوارترم . هان اى مردم , <هر كس كه من مولا و رهبر او هستم , على هم مولا و رهبر اوست >

هنوز اجتماع با شكوه به حال خود باقى بود كه فرشتهء وحى فرود آمد و به پیامبر گرامى (ص ) بشارت داد كه خداوند امروز دین خود را تكمیل كرد و نعمت خویش را بر مؤمنان بتمامه ارزانى داشت .

<الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دیناً> سورهء مائده , آیهء 3.

در این لحظه , صداى تكبیر پیامبر (ص ) بلند شد و فرمود:

خدا را سپاسگزارم كه دین خود را كامل كرد و نعمت خود را به پایان رسانید و از رسالت من و ولایت على پس ازمن خشنود شد.

به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت ... که ز کوی او غباری به من آر توتیا را 

به اميد آنكه شايد برسد به خاك پايت ... چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را
چه زنم چو ناي هر دم زنواي شوق او دم ... كه لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را
همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهي ... به پيام آشنائي بنوازد اين گدا را
زنواي مرغ يا حق بشنو كه در دل شب ... غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا

یا علی

پ.ن:حسین جعفریان ما رو ببخش.دنبال یه خوبش بودم.نشد که  بشه.

قسمتی از نامه ی مهم امام علی (ع) به مالک اشتر

به نام خداوند بخشاینده مهربان 

‏این فرمانى است از بنده خدا، على امیر المؤمنین، به مالک بن الحارث الاشتر. درپیمانى که با او مى‏نهد،هنگامى که او را فرمانروایى مصر داد تا خراج آنجا را گرد آورد و با دشمنانش پیکار کند و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد.

مهربانى به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانى درنده مباش که خوردنشان را غنیمت‏شمارى، زیرا آنان دو گروهند یا همکیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش. از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهایى عارضشان خواهد شد، بعمد یا خطا، لغزشهایى کنند، پس از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده، همانگونه که دوست دارى که خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد. زیرا تو برتر از آنها هستى و آنکسی که تو را بر آن سرزمین ولایت داده، برتر از توست و خداوند برتر از کسى است‏که تو را ولایت داده است. ساختن کارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده‏است.

هرگز به خشمى، که از آنت امکان رهایى هست، مشتاب و مگوى که مرا بر شما امیر ساخته‏اند و باید فرمان من اطاعت‏ شود. زیرا چنین پندارى سبب فساد دل و سستى‏دین و نزدیک شدن دگرگونیها در نعمتهاست. هرگاه، از سلطه و قدرتى که در آن‏هستى در تو نخوتى یا غرورى پدید آمد به عظمت ملک خداوند بنگر که برتر از توست و بر کارهایى تواناست که تو را بر آنها توانایى نیست. این نگریستن سرکشى ‏تو را تسکین مى‏دهد و تندى و سرافرازى را فرو مى‏کاهد و خردى را که از تو گریخته‏است ‏به تو باز مى‏گرداند.

باید که محبوبترین کارها در نزد تو، کارهایى باشد که با میانه‏روى سازگارتر بود و با عدالت دمسازتر و خشنودى رعیت را در پى داشته باشد زیرا خشم توده‏هاى مردم، خشنودى نزدیکان را زیر پاى بسپرد و حال آنکه، خشم نزدیکان اگر توده‏هاى مردم ازتو خشنود باشند، ناچیز گردد. خواص و نزدیکان کسانى هستند که به هنگام فراخى ‏و آسایش بر دوش والى بارى گران‏اند و چون حادثه‏اى پیش آید کمتر از هر کس به‏ یاریش برخیزند و خوش ندارند که به انصاف درباره آنان قضاوت شود. اینان همه چیز را به اصرار از والى مى‏طلبند و اگر عطایى یابند، کمتر از همه سپاس مى‏گویند و اگر به آنان ندهند، دیرتر از دیگران پوزش مى‏پذیرند. در برابر سختیهاى روزگار، شکیباییشان بس اندک است. اما ستون دین و انبوهى مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان، عامه مردم هستند، پس، باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان‏ افزونتر باشد.

و باید که دورترین افراد رعیت از تو و دشمن ترین آنان در نزد تو، کسى باشد که‏بیش از دیگران عیبجوى مردم است. زیرا در مردم عیبهایى است و والى از هر کس ‏دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتر است.از عیبهاى مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه که آشکار شود، زیرا آنچه بر عهده توست،پاکیزه ساختن چیزهایى است که برتو آشکار است و خداست که بر آنچه از نظرت پوشیده است، داورى کند. تا توانى‏عیبهاى دیگران را بپوشان، تا خداوند عیبهاى تو را که خواهى از رعیت مستور بماند، بپوشاند. و از مردم گره هر کینه‏اى را بگشاى و از دل بیرون کن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشیده داشته‏اند، به تغافل زن و گفته سخن‏چین را تصدیق مکن. زیرا سخن چین، خیانتکار است، هر چند، خود را چون‏ نیکخواهان وانماید.

با مردم چنان باش،که در روز حساب که خدا را دیدار مى‏کنى،عذرت پذیرفته‏آید که گروه ناتوانان و بینوایان به عدالت تو نیازمندتر از دیگران‏اند و چنان باش که‏براى یک یک آنان در پیشگاه خداوندى،در اداى حق ایشان،عذرى توانى داشت.
از وصایا و عهود رسول الله(صلى الله علیه و آله)با من ترغیب به نماز بود و دادن زکات و مهربانى با غلامانتان. و من این عهدنامه را که براى تو نوشته‏ام به ‏وصیت او پایان مى‏دهم و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم.
.

پ.ن:این کلام مولا بود. آقای -اسمشو نیار- این طور بود که حالا تا تاریخ هست علی(ع) هم هست.