فرزندان انقلاب و مأموران جمهوری اسلامی

رهبر انقلاب

ضمن حمایت از مجموعه مسئولان و مذاکره کنندگان با 1+5 ، تأکید کردند:

اینها بچه های انقلاب و مأموران جمهوری اسلامی هستند

که با تلاش فراوان در حال انجام دادن مأموریت سخت خود می باشند و

هیچ کس نباید آنها را تضعیف کند، مورد توهین قرار دهد یا سازشکار بداند.

دیدار با دانشجویان و دانش آموزان  ۱۲/۸/۱۳۹۲

سخنان معنی دار رئیس جمهور در دیدار عیدانه رهبر انقلاب

دکتر حسن روحانی در دیدار مسوولان و سفرای کشورهای اسلامی با  رهبری، با تبریک عید سعید فطر،  گفت:


اگراین ماه، ماه غفران الهی است پس بیاییم از هم بگذریم؛

پس بیاییم دل‌ها را انبان کینه‌ها قرار ندهیم.

هر آن‌چه که گله داریم از انتخابات اخیر و قبل و بعدش ،

این ماه ، ماه رحمت است . «الا تحبون ان یغفرالله لکم»؟

پس اگراین چنین است «فلیعفوا والیصفحوا» ؛

اگرما غفران الهی را می‌خواهیم خود هم باید دست به غفران و گذشت بزنیم و کینه‌ها را بزداییم و محبت را درسراسر جهان و درجمع خودمان بویژه مستقر سازیم.

مگراین امیرالمومنین علیه السلام نبود که بعد از ضربت درماه مبارک رمضان فرمود اگر زنده ماندم، من اولی هستم به عفو و اگر رفتم فالعفو لی قربه و لکم حسنه، فاعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم.

رهبر انقلاب ، سید محمد خاتمی و  رای مردم

توصیه من به حضرات و مسئولان صندوق​ها و بازشماری و  قرائت آرا این است که بدانند

رای مردم امانت و حق الناس است. حفظ امانت در این مساله «حق الناس» است و باید بیشتر رعایت شود.

خروج از عهده حق الناس، سخت تر از خروج از عهده «حق الله» است.

انشالله که ملت با شور و انگیزه در انتخابات شرکت کنند.

رهبر انقلاب

۲۴ خرداد ۱۳۹۲ دقایق آغاز انتخابات

 

اگر ما یکر روز گفتیم زنده باد مخالف من، می بینیم که رویکرد نظام همین است.

یعنی آقای مخالف! خانم مخالف! تو بیا رأی بده، تو هم شهروند این کشور هستی و حق داری؛ تو هم باید مورد احترام باشی؛ تو هم باید در سرنوشت شرکت کنی! این رویکرد بسیار جالبی است.

وقتی گفته می شود رأی مردم حق الناس است و این از حق الله بااهمیت تر است،

آدم یاد جمله امام می افتد که گفت«میزان رأی ملت است».

پس بنابراین نباید بگوییم در جهات کلی مشکل داریم؛ بیاییم مشکلات و انحرافات را جبران کنیم و همه چیز را سر جای خودش برگردانیم.

سید محمد خاتمی

۲۹ خرداد ۱۳۹۲ دیدار با انجمن اسلامی دانشگاه تهران

 

حضور مردم هدیه ای به امام و شهدا

بسم الله الرحمن الرحیم

با اینکه به دکتر روحانی رای ندادم  و

اگر چه رای بیش از چهارمیلیونی به آقای جلیلی میتواند نگران کننده باشد اما

خوشحالم که روح امام از حضور مردم شاد است.

خوشحالم که اعتماد به نظام ، رنگ تازه ای گرفت.

خوشحالم که این مردم با این همه سختی پاسدار خون فرزندان شهیدشان هستند.

خوشحالم که رهبر انقلاب تنها پاسدار آرای مردم بود.

خوشحالم که همچنان مردم به جمهوری اسلامی رای دادند.

خوشحالم که عقلانیت ، اعتدال و عزت به دولت باز خواهد گشت.

خوشحالم که کار بزرگ دکتر عارف پیش از رای گیری،نوید دهنده ی بازگشت اخلاق به سیاست است.

خوشحالم که انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان نیافتاد

و دوباره طیفی از شاگردان راستین امام دولت را در دست گرفتند.

و خوشحالم چون عزیزان دلسوز و صادقی مثل حاج حسین جعفریان که مکدر بودند دلشان شاد شد.

دکتر محسن رضایی از دیدگاه امام ، رهبری ، مراجع و علما

امام خميني(ره) :

جناب آقاي محسن رضايي مورد علاقه و تأييد اينجانب است.

(صحيفه امام، جلد 17، صفحه 510)

آیت الله خامنه ای:

شما آقا محسن عزیز بارها و بارها دل امام (ره) را شاد کردید؛ من به شما از ته دل اعتماد دارم و شما را از ته دل دوست دارم. اگر كسی غیر از این شنیده و غیر این گفته بدانید یا درست نفهمیده یا مغرض بوده یا نفهمیده،من به ایشان خیلی محبت و علاقه دارم . این هم كه بعضی خیال كردند ما به این آسانی دست از ایشان بر می داریم این هم اشتباه است ، این هم كور خواندند. این آقا حالا حالا ها ما بهش احتیاج داریم.

برادر عزيزمان‌ آقاي‌ رضايي‌ ـ حقيقتاً يك‌ مجاهد في‌سبيل‌الله‌ است‌. الحمدلله‌ ايشان‌ قبل‌ از جنگ‌ و از روز اول‌ و ازل‌ جنگ‌، در جبهه‌ و ميدان‌ جنگ‌ و در همه‌ي‌ ميدانها، فعال‌ و خوب‌ بوده‌ و حقيقتا هم‌ انسان‌ شايسته‌يي‌ است‌.

سخنراني‌ رهبرانقلاب در ديدار فرماندهان‌ سپاه‌ پاسداران‌ و رؤساي‌ دفاتر نمايندگي‌ ولي‌ فقيه‌ در سپاه (29شهریور69)

آیت‌الله موحدي كرماني از موسسين و چهره هاي برجسته جامعه روحانيت مبارز تهران و امام جمعه موقت تهران:

اینجانب سالیان درازی است که با جناب آقای محسن رضایی آشنایی دارم؛ مدت مدیدی در مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و به موازات آن، حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام، برای این جانب فرصت کافی برای شناخت ابعاد مختلف شخصیت ایشان بوده است. بنده ایشان را فردی متدین، انقلابی، کارآمد، اصولگرا، خوش فکر، مدیر و مبتکر می دانم.

بحمدالله توفيقات الهي در عرصه هاي گوناگون شامل حال ايشان بوده و در شرايط سخت، وفاداري خود به اسلام و انقلاب اسلامي و ولايت را به احسن وجه نشان داده اند. (12 خرداد 1388)

آيت الله العظمي موسوي اردبيلي از مراجع عظام تقليد :

سوابق شما در فرماندهي هشت سال دفاع مقدس درخشان است و معتقدم آقاياي كه در حد اداره كشور و رفع مشكلات هستند، بايد خودشان را در معرض قرار دهند و به عرصه بيايند. (7 ارديبهشت 1388)

آيت الله العظمي يوسف صانعي از مراجع عظام تقليد:

سوابق مديريتي دكتر رضايي در دفاع مقدس و رابطه قوي ايشان با امام خميني(ره)‌ روشن است. همين كه احساس تكليف كرده و امده اند، بسيار خوب است. مردم نبايد بگويند سرداران و مديران دفاع مقدس كم آوردند. سردمداران دفاع، خسته نشده اند و در صحنه ديگري به دفاع از كشور مشغولند. در دوران دفاع مقدس و اوائل انقلاب، خيلي از اين مسائل حاشيه اي كه الان بوجود آمده، مطرح نبود و حكومت مثل حوض كوثري بود كه همه مي آمدند و از آن بهره مند مي شدند. حضور شما در اين صحنه لازم است و شما بايد بياييد و برنامه هاي خود را مطرح كنيد و اگر چنانچه رأي نياورديد، تكليف از شما ساقط است. (7 ارديبهشت 1388)

آیت‌الله محمد علی گرامی از مراجع تقلید :

 هجمه به حریم مرجعیت در مواردی در سالهای گذشته به نوعی وجود داشته است که مایه تاسف است و امیدواریم با درایت افرادی مانند شما، اگر متصدی شوید، این اتفاقات جبران شود. دو ویژگی در آقای محسن رضایی هست که برای کسانی که می خواهند دست به انتخاب بزنند قابل توجه و بسیار راهگشاست ، یکی ثبات قدم بودن در جبهه ها و دوران دفاع مقدس و دیگری متانت و اخلاق مداری و وقار ایشان، که بسیار خوب است و مردم در جریان انتخابات قبل شاهد آن بود. (۲۵فروردین۹۲)

آيت الله العظمي نوري همداني از مراجع عظام تقليد:

دشمنان با برافروختن آتش جنگ هشت ساله مي‌خواستند شمع الهي انقلاب و نظام ما را خاموش كنند ولي بحمدالله نتوانستند و در اين جنگ هشت ساله، شما يكي از چهره‌هاي اثرگذار در جبهه‌ها بوديد. فرماندهي شما در هشت سال دفاع مقدس قابل تقدير است. سابقه‌ شما در جنگ تحميلي براي هميشه در تاريخ ايران ماندگار خواهد بود و جنابعالي جايگاه مهمي در اين دفاع از انقلاب و تثبيت نظام داشته‌ايد.

استاد محمدجواد فاضل لنكراني از مدرسين حوزه علميه قم(فرزند ارشد مرجع عاليقدر مرحوم آيت الله العظمي محمد فاضل لنكراني) :

از ارتباط قوي و محكم شما با مراجع و خصوصاً كساني كه نقش موثري در انقلاب داشته اند، تجليل مي كنم و ارتباط قوي شما با مرحوم والد (حضرت آيت الله العظمي محمد فاضل لنكراني) را به ياد دارم. بحمدالله شما از چهره هايي هستيد كه در دوران دفاع مقدس وظيفه خود را به خوبي انجام داديد و پس از آن نيز در هر صحنه اي كه لازم بود،‌حضور داشتيد و موفق بوده ايد. در اينكه شما با احساس تكليف ديني وارد صحنه رقابت انتخابات شدید شكي نيست. (7 ارديبهشت 1388)

درخواست دختر امام(ره) از رهبر انقلاب برای تجدیدنظر در بررسی صلاحیت‌ها

«بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله العظمی آقای خامنه‌ای مدظله‌العالی

با عرض سلام و ارادت کامل؛

همان روزی که تأئید امام بر رهبری حضرتعالی را از زبان ایشان شنیدم و همواره آن نظریه را در مواقع لازم بیان کرده‌ام تأئید صلاحیت برادر آقای هاشمی را هم شنیدم

زیرا امام بعد از نام جنابعالی نام ایشان را هم ذکر کردند. خوشبختانه و به حق حضرتعالی مورد رأی خبرگان قرار گرفتید، لذا لزومی نمی‌دیدم تا ذکری در این مورد از ایشان به میان آورم.

اما متاسفانه امروز که می‌بینم شورای نگهبان دست به رد صلاحیت ایشان برای ریاست جمهوری زده است، خواهرانه تذکر می‌دهم که این کار هیچ معنایی جز فاصله انداختن بین دو یار امام و بی‌توجهی به شوق و اقبالی که مردم کوچه و خیابان به نظام و انتخابات پیدا کرده است ندارد.

من مدعی نیستم که آقای هاشمی امروزی همان فرد دیروزی است زیرا این تغییرات در تک تک مردم در گذر زمان رخ داده است «وَمَا أُبَرِّیءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»

اما جدا شدن تدریجی شما از هم بزرگترین لطمه‌ای است که به انقلاب و نظام وارد می‌شود چنانچه امام همیشه می‌فرمودند: این دو وقتی با هم باشند خوبند.

خواهشمند است در این امر مهم دخالت فرمائید و نگذارید که یک حرکت همه تلاشها را خراب کند و نشان دهید که چرا امام می‌فرمود: «ولایت فقیه برای آن است که نگذارد هرکس هر کاری دلش می‌خواهد بکند و ولایت فقیه می‌خواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد».

خواهش می‌کنم فلسفه وجودی ولایت مطلقه فقیه را یکبار دیگر عینیت ببخشید. اطمینان دارم که این درخواست زبان حال بسیاری از دلسوزان نظام است که نگران وضع ایران اسلامی هستند و دلشان برای شنیدن طنین وحدت و همدلی در این کشور می‌تپد.

ارادتمند 92/2/31

زهرا مصطفوی»

 

رهبر انقلاب و سیدحسن نصرالله

نظر رهبر انقلاب درباره تصاویر قبل از انقلاب شهید آوینی

«یکی‌ از مدیران دستگاه‌های‌ فرهنگی‌ درباره‌ی‌ یک نفر از همین چهره‌های‌ معروف فرهنگی‌ِ خوب - که امروز جزو شهدای‌ عالی‌ مقام ماست و من خیلی‌ به او علاقه داشتم و همیشه به دستگاههای‌ مختلف فرهنگی‌ توصیه می‌ کردم که از وجودش استفاده کنید- چند عکس به من نشان داد که مربوط به قبل از انقلابِ او بود

و او را در مناظری‌ - که آن زمان برای‌ جوانان خیلی‌ پیش می‌ آمد - نشان می‌ داد. آن آقا به من گفت: بفرما! این همان کسی‌ است که شما این طور از او تعریف می‌ کنید!

من عکسها را که نگاه کردم گفتم ارادتم به این شخص بیشتر شد، چون او در این محیط بوده و حالا این گونه شده است؛ حتماً باید از ایشان استفاده کنید

( بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما- 15/11/81)

انتخابات برای یک سلیقه و جریان فکری و سیاسی خاص نیست

 

حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای با تاکید بر این‌که «گسترش مشارکت مردم در انتخابات در درجه اول اهمیت قرار دارد» اظهار کردند: حضور گسترده مردم در درجه اول است. حضور مردم پای صندوق‌های رای می‌تواند تهدیدهای دشمنان را بی‌اثر کند، آن‌ها را ناامید و امنیت کشور را تامین کنند.

ایشان تاکید کردند: حضور مردم در پای صندوق‌های رای در آینده کشور، امنیت، استقلال و ثروت ملی و همه مسائل کشور تاثیر می‌گذارد.

رهبر معظم انقلاب همچنین خاطرنشان کردند: در انتخابات همه سلیقه‌ها و جریانات معتقد به جمهوری اسلامی باید شرکت کنند، وظیفه و حق همه است. انتخابات برای یک سلیقه و جریان فکری و سیاسی خاص نیست. همه کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و استقلال کشور معتقدند و به آینده کشور اهمیت قائل می‌شوند و دل‌شان برای منافع ملی می‌سوزد، در انتخابات باید شرکت کنند.

خاتمی و غریبانه

این مطالبی که از سخنان رهبر انقلاب در مورد آقای خاتمی نوشتیم فقط جهت مرور تاریخ بود در مقطع زمانی مشابه الان.یعنی دوره پایان ریاست جمهوری .

اینطور راحت تر میشود مقایسه کرد بین جریانها و اشخاص.

خواستیم یادآوری کنیم کسی که با حمایت کامل جریان فکری آیت الله مصباح و بصیرت شناسی دکتر حداد عادل و البته با تخریب چهره های اصیل انقلاب روی کار آمد آخرش این شد.

اما خودمان اگرچه برای آقای خاتمی احترام قائلیم ولی به ایشان رای نخواهیم داد.این موضوع در آرشیو اسفند ماه سال ۸۷ یعنی قبل از انتخابات قبلی هم مشخص شده است.

چون بالاخره یک جمعیت چند میلیونی منتظر هستند ببینند غریبانه از کی حمایت میکند گفتیم که چشم انتظار نمانند.

رهبر انقلاب در آخرین دیدار دولت خاتمی: آقای خاتمی دشمنان را ناامید کردند

 

"در ميان خصوصيات ايشان، اگر من بخواهم روى يكى از آنها تكيه كنم، اين است كه ايشان در همه‏ ى اين مدت، دشمنانى را كه كمين كرده و خيز برداشته بودند، نااميد كردند. خيلى‏ ها از سال ۷۶ - از اول تشكيل اين دولت - می خواستند آقاى خاتمى را در موضع مقابله و مواجهه ‏ى با نظام قرار دهند؛ خيلى هم تلاش كردند؛ ما شاهد بوديم. البته ريشه و مبنا و سلسله‏ جنبان اين تلاشها در بيرون از اين مرزهاست؛ منتها كسانى هم متأسفانه همان انگيزه‏ هاى فاسد و پليد را در داخل انعكاس می دادند. خيلى تلاش كردند، اما آقاى خاتمى حقيقتاً مقاومت كردند. آن روزى كه ايشان اعلام كردند وقتى می گويم «جامعه‏ ى مدنى»، مراد من مدينةالنبى است - كه اتفاقاً ديروز يا پريروز در يكى از صحبتهای ايشان من اين را خواندم - خيلى خلاف انتظار بعضی ها شد؛ لذا به ايشان حمله كردند و فشار آوردند.... من هميشه در اين مدت شماها را دعا كرده ‏ام. آقاى خاتمى را حداقل در هر شبانه‏ روز يك بار دعاكرده ‏ام؛ يعنى در تمام اين مدت شايد هيچ شب و روزى نبوده كه من شخص ايشان را دعا نكنم. بقيه‏ ى مسؤولان و ديگران را هم هميشه دعا كرده ‏ام و باز هم دعا خواهم كرد. دعا كنيم كه خداى متعال اين كشور و اين ملت و اين نظام را روزبه‏ روز به اهداف خودش نزديكتر كند و اقتدارى را كه شايسته‏ ى اين كشور و اين ملت است، به او ارزانى بدارد؛ و همين‏طور هم خواهد شد؛ اين را من ترديد ندارم."

رهبر انقلاب در آخرین دیدار دولت خاتمی: پیوند عاطفی بین بنده و آقای خاتمی از اول دولت مستحکم تر است

 

رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دهم مرداد ۱۳۸۴ در آخرین دیدار اعضاى هیأت دولت‏ سیدمحمد خاتمی در تقدیر از تلاش های سید محمد خاتمی، فرمودند :"لازم است از شخص جناب آقاى خاتمى هم صميمانه تشكر كنم. اين را به شما دوستان بگويم، به خود ايشان هم شايد بارها گفته ‏ام؛ در طول هشت سالى كه ما با ايشان به‏ طور مستمر و مداوم در ارتباط بوديم، رفاقت و صميميت ما با ايشان روزافزون بوده؛ خدا را شكر. الان پيوند عاطفى و محبت ‏آميزى كه بين بنده و آقاى خاتمى هست، از آنچه در هشت سال پيش بوده، بمراتب مستحكم‏تر است؛ و اين ناشى از خصوصياتى است كه من در اين مدت در ايشان حس كردم. تدين و پايبندى و نجابت و روحيه‏ نجيب ذاتىِ ايشان واقعاً جزو امتيازات و خصال برجسته در ايشان است. ايشان در اين مدت تلاش متراكمى انجام دادند؛ ما شاهد بوديم و مى‏ ديديم. در مقاطع زمانى مختلف، كشور و دولت و مسؤولان با حوادثى مواجه شدند، و ايشان در يكى از حساس‏ترين مراكز اين مواجهه قرار داشتند و صبر و تحمل كردند؛ ان‏شاءاللَّه خداى متعال اجر اين صبر و تحمل را خواهد داد."

تشکر صمیمانه رهبر انقلاب در سال آخر دولت خاتمی

 

مقام معظم رهبری در سخنان خود در دیدار با دولت رئیس جمهور خاتمی در سال آخر مسند نشینی آنها با اشاره به اقدامات انجام شده در دولت خاتمی می‌فرمایند: "با تشکر صمیمانه از زحمات و تلاشهای آقای خاتمی و همکاران ایشان در دولت در طول هشت سال گذشته بگویم که در این مدت کشور شاهد تلاش جدی، پرحجم و سخت دولتمردان بود که نتیجه آن پیشرفتهای فراوان در عرصه های مختلف صنعتی، کشاورزی، علمی، فن آوری و خدمات است که این توفیقات از حافظه ملت ایران زدوده نخواهد شد و قطعا نزد خداوند متعال دارای پاداش و اجر خواهد بود."

رهبر انقلاب و دولت فعال سید محمد خاتمی

 

در شهریور ۷۸ رهبر معظم انقلاب، دولت خاتمی را "دولتى فعال و کوشنده" خطاب می کنند.
در سال ۸۱ مقام معظم رهبری در دیدار با رئیس جمهور خاتمی و اعضای دولتش تاکید کردند : "اگر فرض کنيم کسي به خاطر اختلاف سليقه يا اختلاف فکر يا برخي تحليلها و استنتاجهاي سياسي طبعاً غلط، آرزو کند دولت در کار خود موفّق نشود، يا در عمل براي عدم موفّقيت دولت کاري بکند و حرکتي انجام دهد، اين به هيچ وجه پذيرفته نيست."

رهبر انقلاب و قانون گرایی سید محمد خاتمی

 

در شهریور۷۶ حضرت آیت الله سید علی خامنه ای، در خصوص شعار "قانون گرایی" خاتمی فرمودند: "یکى از شعارهاى بسیار خوبِ جناب آقاى خاتمى که من از اوّلى که آن را از ایشان شنیدم واقعاً خدا را شکر کردم مسأله «قانونگرایى» بود. این حرف خیلى خوبى است و خوشبختانه این را شما بارها تکرار کرده‏ اید. تا لحظه آخر به این شعار تمسّک کنید و بدانید که قانونگرایى کار سختى هم هست اما با وجود سختیهایش در کوتاه مدّت و بلند مدّت فوایدش از بی قانونى بهتر است."

بیانات رهبر انقلاب درباره سید محمد خاتمی

اما اكنون واقعيت چيست؟ واقعيت با آنچه كه آنها طرّاحى كردند، به قدر زمين تا آسمان متفاوت است! اشتباه بزرگى را مرتكب شدند. من واقعاً دريغم مى‌آيد كه اسم خاتمى عزيزمان - اين سيد آقازاده شريف مؤمن دلباخته به معارف دينى و دلباخته به امام و طلبه‌اى مثل خود ما - را آن‌طورى كه غربيها مطرح كردند، مطرح كنم و ايشان را با گورباچف مقايسه كنم؛ ولى آنها اين مقايسه را كردند و صريحاً گفتند كه در ايران هم گورباچفى به قدرت رسيد! البته فراموش نكنيم كه متأسفانه يك عدّه هم در داخل خوششان آمد و اين اهانت را نفهميدند و آن توطئه‌اى را كه پشت اين اهانت هست، به طريق اولى‌ نفهميدند! به مغرضان و آنهايى كه مى‌فهمند چه دارد اتفاق مى‌افتد و چه مى‌خواهند پيش بياورند، كارى ندارم؛ اما يك عدّه از آنهايى كه مغرض هم نبودند، نفهميدند كه چه شد و دشمن چه مى‌خواهد انجام دهد.

به آن تفاوتها برگرديم. تفاوت اوّل، تفاوت رئيس جمهور ما با آقاى گورباچف است. گورباچف روشنفكرى بود كه حتى به احتمال زياد به اصل و مبانى ماركسيزم هم اعتقاد زيادى نداشت؛ آدمى بود كه اصلاً ساختار شوروى را قبول نداشت؛ خود او هم به زبانهاى مختلف اين را اظهار كرده بود. البته در آن وقتى كه سرِ كار آمد، چندان صريح نمى‌توانست اينها را بگويد؛ اما بالاخره اظهار مى‌كرد. رئيس جمهور ما، جمهورى اسلامى، دين و اعتقاد قلبى اوست؛ امام مراد و مقتداى اوست؛ يك روحانى است.

بيانات رهبر انقلاب در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران ۱۹/۰۴/۱۳۷۹

چرا مقام معظم رهبری برخلاف جنگ ۲۲ روزه، پیامی برای این جنگ نفرستادند؟

سایت الف در مطلبی با عنوان "آیا توطئه ای در کار است؟" به قلم احمد قدیری، مواردی را به عنوان توافقنامه حماس و اسرائیل بیان کرد.

الف نوشت: هر چند روزنامه ی نیویورک تایمز ایران را پیروز این جنگ ذکر کرده اما این سؤال اساسی مطرح است که آیا معنای آتش بس حماس با اسرائیل چیزی جز این است که حماس ایران را در جنگ احتمالی ایران و اسرائیل تنها خواهد گذاشت؟

برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید موافقتنامه ی آتش بس میان حماس و اسرائیل را بررسی کرد. در این توافقنامه آنچه اسرائیل پذیرفته عبارت است از:

۱- عدم حمله و تجاوز به غزه ۲- عدم نقض حریم هوایی ۳- عدم ترور مسئولان سیاسی و مقاومتی غزه ۴- بازگشایی مرز رفح ۵- رفع کامل محاصره از غزه؛ در ازای تمام این موارد یک قول از حماس گرفته: "عدم پرتاب راکت به سرزمین های اشغالی" که معنایی ندارد جز "عدم همراهی با ایران در جنگ آینده" و نیز "به رسمیت شناختن غیر رسمی مالکیت و حاکمیت اسرائیل بر سرزمین های تحت اشغال"، چرا که پرهیز از جنگ به معنای چشم پوشی از تنها راه بازپس گیری مناطق مذکور است.

حتی اگر گزینه ی تبانی حماس با اسرائیل را محتمل ندانیم، نتیجه ی طبیعی این توافقنامه به حداکثر رساندن هزینه برای همراهی حماس با ایران است. چرا که در این شرایط اگر حماس گلوله ای به اسرائیل شلیک کند، اوست که نقض عهد کرده و اسرائیل با اتکا به این مسئله غزه را با خاک یکسان خواهد کرد. همچنین "آتش بس" فعلی می تواند مقدمه ی "صلح" آتی باشد و با رفع محاصره از غزه، اهتمام اسماعیل هنیه به اقتصاد و رفاه ساکنان غزه علی القاعده بیشتر از مسئله ی جهاد و مقاومت خواهد بود.

- جالب نیست که مقام معظم رهبری به عکس جنگ ۲۲ روزه، پیامی برای این جنگ نفرستادند؟ آیا این جنگ سبک و کوتاه و با ژست شکست اسرائیل، با هدف مصالحه ی آبرومندانه ی حماس با اسرائیل نبوده است؟ آن هم در شرایطی که از چندی پیش حماس به پروژ ضد سوری قطر و ترکه پیوسته؟

- از میان مسئولان ارشد حماس، به جز "احمد الجعبری" که در برابر هر گونه سازش با اسرائیل سرسخت و مدافع اتحاد با ایران بود چه کس دیگری کشته شد؟

- واکنش اسماعیل هنیه به افشا شدن توطئه ی امیر قطر در قتل الجعبری با اهدای خوروی قابل ردیابی، به جز سکوت محض چه بوده است؟
- عجیب نیست که حزب میانه رو کادیما به رهبری اولمرت نبرد با غزه را ۲۲ روز پیش برد اما حزب تندروی حاکم به رهبری نتانیاهو تنها ۸ روز به غزه حمله کرد؟

گلایه‌ى رهبر انقلاب

من یک گلایه‌ى کوچکى هم دارم؛ چند روز است منتظر فرصتى بودم که این گلایه را هم عرض بکنم. آن گلایه این است که من وقتى توى خیابانهاى کرمانشاه رفتم، دیدم به شکل غیر متعارفى عکسهاى بزرگى از چهره‌ى این حقیر در مسیر نصب شده - به افراط، به اسراف - حتّى به نظرم در راه پاوه که می‌رفتیم، من دیدم در بعضى جاها توى جاده هم عکس نصب کرده‌اند؛ چرا؟ این همه عکس! این کار چند تا اشکال دارد: یکى اینکه اینها هزینه‌بر است، خرج دارد - من اطلاع دارم، میدانم - و کارى است کاملاً غیر لازم، با هزینه‌ى سنگین؛ خب، این توجیهى ندارد. ثانیاً این نحوه‌ى کار کردن و عکس زدن و تبلیغهاى اینجورى، مناسب وضع ما و شأن نظام جمهورى اسلامى و شأن طلبگى ما نیست؛ اینجور کارها مال دیگران است. کار ما بایستى با بساطت و سادگى پیش برود.

اینجور کارهاى رنگ و لعاب‌دار، متناسب با وضع ما نیست؛ و البته از لحاظ فنى هم کسى نگاه کند، اینها ضد تبلیغ هم هست. حالا اگر کسى هم میخواهد واقعاً یک محبتى بکند، اینها کارهائى است که خیلى تأثیر ندارد؛ تأثیرات عکس هم دارد.

به هر حال من گلایه‌مند شدم، منتها ندانستم که به کى باید این گله را بگویم؛ دیدم بهترین جا، همین جاست؛ این چند روزه، جاى دیگرى فرصت پیش نیامد. به هر حال اینجور کارها خوب نیست. این را همه‌ى دوستان، مسئولان و همکاران بدانند؛ این سبک کار کردن و تبلیغاتِ این شکلى، باب انقلاب و نظام اسلامى نیست. ولى خب، حقاً و انصافاً، هم مردم و هم مسئولین، در این چند روزى که ما مهمان شما مردم عزیز کرمانشاه بودیم، سنگ تمام گذاشتند و محبت و صفاى خودشان را به حد اعلى‌ نشان دادند.

بیانات در دیدار مسئولین اجرائى استان کرمانشاه‌ 1390/07/28

نوحِ این كشتی امام زمان است

كشتی ولایت را / ناخدای دورانی
ماه آسمان عشق / نور چشم ایرانی
بیم موج و طوفان نیست / تا تو نوح ما هستی
زنده‌ایم و وقتی تو / جان و روح ما هستی

برخی تعابیر موجود در این شعر همچون «كشتی ولایت» و «نوح ما» كه توسط نیروهای مسلح منطقه‌ی شمال كشور همخوانی جمعی شد، مورد اعتراض رهبر انقلاب قرار گرفت. ایشان پیش از ورود به بحث اصلی خود تأكید كردند:

«من به شما عرض می‌كنم، به همه هم این را می‌گویم و گفته‌ام و تكرار می‌كنم: مبادا آن صفاتی، خصالی، مناقبی كه متناسب با وجود ولی‌عصر ارواحنافداه هست، این‌ها را تنزل بدهیم در سطح انسان‌های كوچك و ناقصی مثل این حقیر و امثال این حقیر. اینی كه گفته می‌شود كسانی كه در این سفینه سوارند، غم طوفان ندارند:

چه غم دیوار امت را كه دارد چون تو پشتیبان
چه باك از موج بحر آن را كه باشد نوح كشتیبان [گلستان سعدی]

این نوح، امام زمان است، اما با یك نگاه عمومی به طول تاریخ اسلام وقتی نگاه كنیم -كه سعدی هم با همان نگاه این شعر را گفته است- وجود مقدس خاتم‌الانبیاء (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نوحِ كشتیبان این امت است. [...] نوحِ این كشتی اوست. پشتیبان این امت اوست. واسطه‌ی فیض الهی به یكایك آحاد ما، به دل‌های ما، به جان‌های ما، به ذهن‌های ما، به جسم‌های ما، به حیات فردی و اجتماعی، وجود مقدس خاتم‌الأوصیاء و در رتبه‌ی قبل از او، وجود مقدس خاتم‌الأنبیاء (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) است.»

آسیب شناسی دیدار رهبر انقلاب با دانشجویان

 مهدی امیریان (دبیر شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت) : متاسفانه امسال سخنان دانشجویان را از صداوسیما پخش نکردند، حالا دلیلش هرچه بوده، قطعا قابل تامل است. متاسفانه از طرف هیچ جریان دانشجویی هم این قضیه مطالبه نشد که چرا این سخنان پخش نشده است در صورتی که هرسال پخش می شده است.

پهلوان (دبیر کل اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان سراسر کشور):آقا درمورد صداوسیما جمله تندی گفتند که صداوسیما اصلا پخش نکرد.

امیریان- صداوسیما مطمئنا به اختیار خودش نبود که پخش نکرد، قطعا بیت رهبری گفته بود.

متن سخنان آقا چه آن‌جا که در ذم اشغال سفارت انگلیس گفتند، چه آن‌جایی که گفتند «من استالین نیستم که بنشینم یک سری حرف بزنم بعد یک عده ای را بیاورم بنشینند آنها را تئوریزه کنند» سخنان قابل توجهی بود، که در سایت Khamenei.ir سانسور شد و از تلویزیون هم پخش نشد.

پهلوانان-این قسمت بحث استالین که حضرت آقا تلویحا در مورد خودشان گفتند واقعا بحث جالبی بود که ما خیلی خوشمان آمد. ولی اینکه سایت آقا هم پخش برخی از قسمت های سخنان ایشان را صلاح ندانند واقعا پذیرفتنی نیست.

پهلوان- واقعا تعجب‌آور است؛ چه‌طور عده ای به نظرشان می‌رسد که صحبت رهبری هم باید اصلاح شود؟ این نگاه، نگاه منفی و نگران‌کننده‌ای‌ست. یعنی عده‌ای در داخل مجموعه احساس کنند برخی صحبت های آقا را مردم باید بدانند و برخی را نه! وقتی آقا صحبتی را در بین دانشجویان مطرح می‌کنند یعنی می‌خواهند که آن بحث در فضای عمومی گفته شود.

میزگرد آسیب شناسی دیدار سالانه رهبر انقلاب با دانشجویان

رهبر انقلاب در ميان زلزله زدگان

ناگفته هاي سيد حسن نصرالله درباره رهبر

این را اوّلین بار است كه می‌گویم. نامه‌ای شفاهی از طریق یكی از برادران به بنده، در ضاحیه‌ی جنوبی، رسید. در حالی كه ساختمان‌ها تحت بمب‌باران اسرائیل فرو می‌ریختند. نامه‌ای شفاهی كه چند صفحه بود ولی بنده به برخی جملات مرتبط با موضوع بسنده می‌كنم. ایشان در آن نامه‌ی شفاهی می‌گویند: برادرانم. این جنگ هم‌چون جنگ خندق است، جنگ احزاب، كه قریش، یهود مدینه، عشایر و قبایل با تمام نیرو گرد آمدند و رسول الله صلّی الله علیه و آله و اصحابش را محاصره كردند و تصمیم گرفتند این جمعیّت مؤمن را ریشه‌كن كنند. این جنگ این طور است. پس جان‌ها به گلو خواهد رسید «وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا- و جان ها به گلو رسید، و به خدا آن گمان ها را می بردید.- احزاب ۱۰» ولی به خدا توكّل كنید، بنده به شما می‌گویم كه شما پیروز هستید، حتما.» و این در روزهای اوّل بود. «شما پیروز هستید، حتما. حتّی بیش‌تر از این. بنده به شما می‌گویم: وقتی این جنگ با پیروزی شما به پایان برسد، به قدرتی تبدیل خواهید شد كه قدرت دیگری جلودارش نیست.» چه كسی می‌توانست چنین برداشتی داشته باشد؟ آن هم در روزهای اوّل جنگ؟

......

پس از رخ‌دادهای ۱۱ سپتامبر و تصمیم آمریكا برای حمله به افغانستان.كه حرف از اشغال عراق، پس از افغانستان هم بود. به یاد دارید كه آن روزها عقل‌ها، قلب‌ها و جان‌ها می‌لرزید. بسیاری باور كرده بودند كه منطقه‌مان وارد عصر آمریكا و سلطه و سیطره‌ی مستقیم آمریكا شده و این سلطه‌ی آمریكایی برای یكی دو صده خواهد ماند.
بنده در سفری به جمهوری اسلامی به دیدار امام خامنه‌ای مشرّف شدم و از ایشان نظرشان را پرسیدم.

آن روز بسیاری حكومت‌ها و قدرت‌های سیاسی شروع كرده‌بودند به تحقیق كه چه‌گونه می‌توانند كارهای خود را با آمریكایی‌ها سامان دهند و چه‌گونه با ایشان وارد گفت‌وگو شوند و راه‌حل‌هایی بیابند. حتّی برخی مسئولین جمهوری اسلامی، و این سخن سید القائد است در ماه رمضان، و اگر ایشان این را نمی‌گفتند بنده كوچك‌تر از آن بودم كه بگویم. حتّی برخی مسئولین جمهوری اسلامی نزد حضرت سید القائد رفتند و به ایشان گفتند: آن‌چه رخ می‌دهد جدید [و بی سابقه] است باید راه‌های فرار و گفت‌وگو و برخی سازش‌ها را با دولت آمریكا بیابیم. 

ولی ایشان بر پایه‌ی نگاه استراتژیك‌شان به اتّفاقات امروز و آی‌نده، این [پیش‌نهاد] را رد كردند. آن روز ایشان در جواب سخن بنده كه گفتم: نوعی نگرانی در منطقه وجود دارد كه طبیعی هم هست و حتّی ما هم نگرانیم. به بنده گفتند:«به برادران بگو نگران نباشند. ایالات متّحده‌ی آمریكا به قلّه رسیده و این آغاز افول است.» دستشان را این طور گرفتند. «آن‌ها با آمدن به افغانستان و عراق به چاه سقوط می‌كنند. این‌ها شروع افول ایالات متّحده و پروژه‌ی آمریكا در منطقه‌ی ماست و باید بر اساس این [نگاه] رفتار كنید.» طبعا این سخن مبتنی بر مطالعه و مدارك بود.

مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا

 

و اما مسئله ای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است، مذاکره کردن و مذاکره نکردن است... من معتقدم، آن کسانی که فکر می کنند ما باید با رأس استکبار- یعنی آمریکا- مذاکره کنیم، یا دچار ساده لوحی هستند، یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کرده ام که استکبار، بیش از این که نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را می خورد. اصلاً استکبار، با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن، زنده است. مذاکره، یعنی چه؟ صرف این که شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می شود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه می خواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می خواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه می توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می خواهد؟ آیا می دانید که او چه می خواهد؟ «و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید». والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی(ص) ناراحت نیست. او می خواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او می خواهد شما این گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟

تسلیت به محسن رضائی

بسمه تعالی

 جناب آقای دکتر محسن رضائی دامت توفیقاته

 مصیبت درگذشت فرزند عزیزتان را به شما و همسر محترمه و دیگر بازماندگان صمیمانه تسلیت میگویم و از خداوند متعال صبر و آرامش برای شما و رحمت و آمرزش برای آن مرحوم مسألت مینمایم.

 سیدعلی خامنه‌ای

 28 آبان 90

سخنان مهم رهبر انقلاب در مورد فلسطین

آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی در کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین در تهران اظهار داشتند: هر طرحی که بخواهد فلسطین را تقسیم کند یکسره مردود است.هر طرح عملياتي بايد بر مبناي اصل«همه‌ فلسطين براي همه مردم فلسطين» باشد.فلسطين، فلسطينِ «از نهر تا بحر» است، نه حتي يك وجب كمتر.

طرح پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل چیزی جز تن دادن به خواسته صهیونیست ها یعنی پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین نیست ......

رئیس جمهور آمریکا میگوید که امنیت اسرائیل خط قرمز اوست . این خط قرمز را چه عاملی ترسیم کرده است ؟ منافع ملت آمریکا یا نیاز شخص اوباما به پول و پشتیبانی کمپانیهای صهیونیستی برای به دست آوردن کرسی دومین دوره‌ی ریاست جمهوری ؟ تا کی شماها خواهید توانست ملت خود را فریب دهید ؟ آن روزی که ملت آمریکا به درستی دریابد که شماها برای چند صباح بیشتر باقی ماندن در قدرت ، تن به ذلت و تبعیت و خاکساری در برابر زر سالاران صهیونیست داده‌اید و مصالح ملت بزرگی را در پای آنان قربان کرده‌اید با شما چه خواهد کرد؟

حضار گرامی و برادران و خواهران عزیز بدانید این خط قرمز اوباما و امثال او به دست ملتهای به پا خواسته‌ی مسلمان شکسته خواهد شد . آنچه رژیم صهیونیست را تهدید میکند ، موشکهای ایران یا گروه‌های مقاومت نیست تا در برابر آن سپر موشکی در اینجا و آنجا به پا کنند؛‌ تهدید حقیقی و بدون علاج، عزم راسخ مردان و زنان و جوانانی در کشورهای اسلامی است که دیگر نمیخواهند آمریکا و اروپا و عوامل دست نشانده‌شان بر آنان حکومت و تحکم و آنان را تحقیر کنند .

البته آن موشکها هم هرگاه تهدیدی از سوی دشمن بروز کند وظیفه‌ خود را انجام خواهند داد.

فاصبر ان وعد الله حق ولا یستخفنّک الذین لا یوقنون.

کریسمس با آقا در خانه یک شهید ارمنی

صبح روز کریسمس یعنی عید پاک ارامنه، آقا فرمودند خانة چند ارمنی و آشوری اگر برویم خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم. سری به کلیساهای‌شان زدیم که آن‌ها از ما بی‌خبرتر بودند. رفتیم بنیاد شهید، دیدیم خیلی اطلاعات ندارند. کمی اطلاعات خانوادة شهدا را از بنیاد شهید، مقداری از کلیساها و یک سری هم توی محله‌ها پیدا کردیم و با این دیدگاه رفتیم. توی خانواده مسلمان‌ها ما می‌رویم سلام می‌کنیم و می‌گوییم از هیئت آمدیم از بسیج، پایگاه ابوذر، بالاخره یک چیزی می‌گوییم و کارتی نشان می‌دهیم. بین ارمنی‌ها بگوییم که از بسیج آمدیم که بالاخره فرهنگش... بگوییم از دادستانی آمدیم که باید دربروند. کارت صداوسیما نشان دادیم و گفتیم از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم. امشب شب کریسمس که شب پاک شماهاست می‌خواهیم فیلمی از شماها بگیریم و روی آنتن بفرستیم.

برای نماز مغرب‌وعشا با یک تیم حفاظتی وارد مجیدیه شدیم. گفتیم اسکورت که حرکت کرد به ما ابلاغ می‌کنند، می‌رویم سر کارمان دیگر. اسکورت هم به هوای این‌که ما توی منطقه هستیم با بی‌سیم زیاد صحبت نکنند که مسیر لو نرود، روی شبکه بالاخره پخش می‌شود دیگر. چیزی نگفتند. یک آن مرکز من را صدا کرد با بی‌سیم گفتم به گوشم.

موردمان را گفت که شخصیت سر پل سیدخندان است. سر پل سیدخندان تا مجیدیه کم‌تر از سه چهار دقیقه راه است. من سریع از ماشین پیاده شدم. در خانه را زدم. خانمی در را باز کرد. ما با یاالله یاالله خواستیم وارد شویم، دیدیم نمی‌فهمد که. بالاخره وارد شدیم. چون کار باید می‌کردیم. گفتیم نودال و اَمپِکس و چیزایی که شنیده بودیم، کارگردان و این‌ها بروند تو.

 کارگردان رفت پشت‌بام پست بدهد، اَمپِکس رفت توی زیرزمین پست بدهد، آن رفت توی حیاط پست بدهد. پست بودند دیگر حالا. فیلممان بود. یک ذره که نزدیک شد، بی‌سیم اعلام کرد که ما سر مجیدیه هستیم. من هم با فاصله‌ای که بود به این خانم چون احیا بشود، این‌جوری جلوی آقا نیاید، گفتم: ببخشید! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف می‌شوند منزل شما.

گفت: قدم روی چشم، تشریف بیاورد. گفتید کی؟

من اسم حضرت آقا را گفتم. ـ داستان بازرگان و طوطی را شنیده‌اید ـ‌، تا اسم آقا را گفتم افتاد وسط زمین و غش کرد. فکر کردیم چه کنیم داستان را؟ داد بیداد کردیم، دو تا دختر از پله آمدند پایین. یاالله یاالله گفتیم و بهشان گفتیم که مادرتان را فعلاً جمع کنید. مادر را بردند توی آشپزخانه.

دخترها گفتند: چه شد؟

گفتم: ببخشید! ما همان صداوسیمای صبح هستیم که آمده بودیم. ولی الآن فهیمدیم که مقام معظم رهبری می‌آیند منزلتان، به مادرتان گفتیم غش کرد. فکری کنید.

تا اجازه نگرفت وارد خانه نشد
این‌ها شروع کردند مادر خودشان را به حال آوردند. فشارشان افتاده بود، آب قند آوردند. بی‌سیم اعلام کرد که آقا پشت در است. من دویدم در خانه را باز کردم. نگهبانی هم که باید کنار در می‌ایستاد، رفت دم در. کارهای حفاظتی‌مان را انجام دادیم. آقا از ماشین پیاده شد تا وارد خانه بشود. آمد توی در خانه نگاه کرد و گفت: سلام علیکم.

گفتم: بفرمایید.

گفت شما؟

نه این‌که ما را نمی‌شناخت، گفتند، تو چه کاره‌ای یعنی؟ گفتیم: صاحب‌خانه غش کرده.

گفت: کس دیگری نیست؟

یاد آن افتادیم که دو تا دخترها هم می‌توانند به آقا بگویند بفرمایید. گفتیم آقا شما بفرمایید داخل.

گفت: من بدون اذن صاحب‌خانه به داخل نمی‌آیم.

معنی و مفهوم حفاظت، خودش را این‌جا از دست نمی‌دهد. مهم‌تر از حفاظت این است. بدون اذن وارد خانه کسی نمی‌شود. رهبر نظام است باشد، ارمنی است باشد، ضدحفاظت‌ترین شکل ممکن این است که مقام معظم رهبری توی خیابان اصلی توی چهارراه، با لباس روحانیت با آن عظمت رهبری خودشان بایستند، همة مردم هم ایشان را ببینند و ایشان بدون اذن وارد خانه کسی نشوند.

من دویدم رفتم توی آشپزخانه. به یکی از این دخترها گفتم آقا دم در است بیایید تعارف کنید بیایند داخل.

لباس مناسبی تنشان نبود. گفتند: پس ما لباسمان را عوض کنیم.

به آقا گفتیم: که رفته‌اند لباس مناسب بپوشند، شما بفرمایید داخل.

گفتند: نه می‌ایستم تا بیایند.

چند دقیقه‌ای دم در ایستادند. ما هم سعی کردیم بچه‌هایی که قد بلند دارند را بیاوریم، مثل نردبان دور ایشان بچینیم که ایشان پیدا نباشد. راه دیگری نداشتیم. چند دقیقه معطل شدیم. چون دانشجو بودند لباس دانشجویی مناسب داشتند. یکی از دخترها، دوید و آقا را دعوت کرد و آقا رفتند داخل اتاق. این خانم پیش آقا رفت و خوش‌آمد گفت. بعد گفت که مادرمان توی این اتاق است، الآن خدمت می‌رسیم.

رفتند بیرون. آقا من را صدا کرد گفت این‌ها پدر ندارند؟

گفتم: نمی‌دانم. چون صبح نپرسیده بودم.

گفت بزرگ‌تر ندارند؟ برادر ندارند؟

رفتیم آن اتاق پشتی. گفتم: ببخشید، پدرتان؟

گفتند، مرده.

گفتیم، برادر؟

گفتند، یکی داشتیم شهید شده.

گفتیم، بزرگتری، کسی؟

گفتند، عموی ما در خانة بغلی می‌نشیند.

ادامه مطلب را نخونید مدیونید
ادامه نوشته

حاشیه نویسی آیت الله خامنه ای پیرامون شریعتی و ساواک

چاپ ششم کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران» نوشته رسول جعفریان از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر و روانه بازار نشر شد. 

در پاورقی چند صفحه از کتاب، نظرات مقام معظم رهبری درباره مرحوم شریعتی منعکس شده است که اختصاصا برای نویسنده کتاب ارسال شده و مطالبی است که رهبر معظم انقلاب هنگام مطالعه چاپ سوم در حاشیه کتاب نگاشته اند. رسول جعفریان در چاپ ششم این کتاب ضمن انجام اصلاحات و افزودن مطالب جدید، نظرات مقام معظم رهبری را نیز در پاورقی کتاب افزوده است.

در این کتاب و در خصوص «نامه نگاری شریعتی به ساواک و نوع تعامل وی با رژیم شاه»، نویسنده دو نظر را مطرح می کند: نخست نظر سید حمید روحانی که دکتر شریعتی را عامل رژیم معرفی می کند. دوم کسانی که شریعتی را عامل رژیم نمی دانند اما معتقدند که شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعی، روحانیت، مارکسیسم و ...، دارای وحدت نظر و همسویی فکری بوده اند.

در این زمینه مقام معظم رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می کنند و بر نظری تاکید می کنند که مطابق آن، نامه نگاری به ساواک و انتخاب محتوای خاص در این نامه ها، یک تاکتیک به قصد فریب دستگاه حکومت شاه تلقی می شود.

مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری ساواک سازگار نبود. حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد... در سال 54 که من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم بودیم (آن جوان فرحبخش بود که به من و دکتر ابراز ارادت می کرد).»

دومین موضوعی که در این کتاب از حاشیه نویسی های مقام معظم رهبری منعکس شده است، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظنی است که نسبت به دکتر شریعتی در نامه استاد شهید مطهری به حضرت امام خمینی(ره) در سال 56 آمده است. بسیاری از افراد طرح این مواضع از سوی استاد مطهری را از سر عصبانیت تلقی کرده بودند و برخی نیز آن را به دشمن شناسی ایشان مربوط می دانند.

در این زمینه هم نظر مقام معظم رهبری متفاوت است و در هر حال قضاوت شهید مطهری درباره شریعتی را نمی پسندند. ایشان در این زمینه می نویسند: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی - چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می کرد و چه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود - غالبا مبالغه آمیز ... بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه های بزرگنمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.» (پاورقی صفحه 476 کتاب) منبع: شفاف

نظر فردید در مورد رهبر انقلاب و آیت الله هاشمی رفسنجانی

به گزارش پایگاه 598، مرحوم سید احمد فردید در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اوضاع سیاسی کشور را دنبال میکرد و در این ارتباط خطبه های نماز جمعه تهران و حتی شهرستانها را گوش میکرد یا در روزنامه ها میخواند. وی پس از استماع خطبه نماز جمعه از سوی آقای هاشمی رفسنجانی در دیماه 1365، در سخنان خود مطالبی درباره موضوعات آن بیان کرد.

در خطبه های فوق الذکر نکات قابل توجه و بحث انگیزی در مفاهیمی از قبیل "ارتجاع و ترقی" یا "انقلابی و مرتجع"، "میانه روی و دگماتیسم" بود که باعث شد دکتر سید احمد فردید در اظهار نظری به شخصیت شناسی و رفتار شناسی ایشان بپردازد.

نظرات دکتر فردید درباره شخصیت ها همیشه جای دقت دارد و در نوع خودش جالب است. وی در این اظهار نظر آقای رفسنجانی را دانا به دوز و کلک های سیاسی معرفی کرده است:

«رفسنجانی تضاد شرع و سیاست و مراعات دوز و کلک های سیاسی را می داند و عمل می کند. [آیه الله]خامنه ای جهت ایمانی دارد و هم ذوق دارد و عقلش نیز مرتب است. ایمان عقلی اش بهتر است .»

سید موسی دیباج، مفردات فردیدی، نشر علم، تهران، ۱۳۸۳، ص ۱۰۲

عمود خیمه

هاشمی رفسنجانی در آخرین نطق خود به عنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری: مشکل این است که افراد و نهادها زیاد از رهبری هزینه می‌کنند و اگر تخلف و در انجام وظایف ذاتی خود قصور می‌کنند از رهبری خرج می‌کنند اما رهبری متعلق به همه مردم است و امروز ایشان حرف آخر را می‌زنند.

وی ادامه داد: برخی که تصور می‌کنند با القاب و الفاظ می‌توانند مشکلات را حل کنند تلاش دارند تا رهبری را در یک جریان محبوس ‌کنند و ممکن است در کوتاه مدت از این کار خود سود ببرند اما در درازمدت با این کار به کشور و نظام و حتی به خودشان نیز ضربه می‌زنند.

وی ادامه داد:‌ نباید بگذاریم آنچه حقیقتا به پای رهبری نباید نوشته شود به پای رهبری بنویسند و البته خود رهبر معظم انقلاب هم مراقب این موضوع هستند و مکرر توصیه و نصیحت می‌کنند و ما نیز باید بدانیم اگر عمود خیمه آسیب ببیند، خیمه برپا نخواهد ماند و ما باید این محوریت را با راهکارهای درست حفظ کنیم.

ستون

یه انقلابی بوده. بعد یه جنگی شده .بعد نیروگاه و سد و پل و جاده ساختن.یه دوره هشت ساله خیلی دلبر شدن برای دنیا . گفتگوی تمدنها داشتن.اما الان یه فرقی داره.الان بحث دولت نیست.بحث دولت نیست.بحث دولت نیست.

گیرم که به انتخابات معترضید.الان که دو سال از تشکیل دولت گذشته.بزرگترین طرح اقتصادی قبل و بعد از انقلاب داره انجام میشه.میای تو خیابون تک چرخ میزنی که چی بشه ؟

فکر کردی ملت پشت گوششون مخملیه ؟ اتفاقا این آدمهایی که کماکان حالشون خوش نیست از لحاظ فرهنگی خیلی دور از این دولت نیستند.همچین آزاد فکر میکنند.منور فکر میکنند.بهتره از این به بعد حداقل تو این وبلاگ رودربایستی رو با هم بذاریم کنار.

اگه نگیم همه شون اکثرشون ضد روحانیت و در درجه بعد ضد دین هستند.از اول هم معلوم بود "بسیجی واقعی همت بود و باکری " فقط یک شعار دهان پر کنه.آدم جمع کنه.وگرنه همت و باکری چه نقطه ی مشترکی میتواند با یک آدم تارك صلاة و روزه خور داشته باشد.

حالا بگو بابا اینا دلشون صافه !! دوره این حرفها گذشته.ناسلامتی عصر ارتباطات و ایناس دیگه.و ضمنا با دل صاف و این جور اسمهای قشنگ اگه قرار باشه مسلمون به وظیفه ش عمل نکنه ما بهش میگیم بهایی.متاسفانه کم هم نیستند.

مسلمون بودن یک وظایفی داره. یا هستی یا نیستی .تعارف نداریم که.

حالا اینا که میگیم یعنی تایید همه ی مشکلات .یعنی کهریزک نبود ؟ کوی دانشگاه له نشد ؟ خوب معلومه که اینا بده.نیاز به گفتن نیست. این انتقاد همیشه وارده که آقا بذار مخالفت هم بیاد یک ساعت تو تلویزیون حرف بزنه.اصلا اگه تو درست میگی خب مخالفت بیاد تلویزیون حرف بزنه ملت ببینن پرت و پلا میگه به نفع شماس که.

یه مطلبی هم این آخر مجلس میگم به اهل دل .عمومیت نداره.

به اون بچه مسلمونایی که ساده لوح نیستند و خوشبختانه یا متاسفانه دیر قانع میشن.

 " تفسیرش باشه با اهلش "

یه ذره با کینه نگاه نکنید.با نفرت اگه ببینید حق رو هم نمی پذیرید.

نظام جمهوری اسلامی تنها نظام شیعیان در دنیاس. روا نیست اینقدر جزئی در مورد کلیت نظام حرف بزنیم.

مثلا اگه ما رفتیم مالیات بدیم ازمون رشوه خواستن نظام باید بره ؟ اگه قیمت گوشت گرون شد اگه دو تا باتوم به ناحق زدن تو بازوی ما نظام باید بره ؟ یعنی در زمان حضرت رسول(ص) و حضرت امیر(ع) هیچ خلاف و اشتباهی از سمت حاکمیت صورت نگرفت.نگاهی به تاریخ بندازیم از این موارد کم نیست.

بدون شک تنها و تنها و تنها ستون این نظام " ولایت فقیه " است.مخصوصا وقتی مردمی داریم که با یه غوره سردیشون میشه با یه کشمش گرمیشون.

شما کسی را بهتر از ولی فقیه حاضر سراغ دارید ؟! نیست.آخوند فقط درس و بحث آخوند فقط اخلاق و عرفان نمیتواند رهبر باشد.

رهبر باید جامعیت داشته باشد.مهم نیست که فلان آیت الله سواد حوزوی بالاتری دارد.مهم این است که  جامعیت داشته باشد.دین را بشناسد.تاریخ کشورها را بداند. سابقه ی مبارزه داشته باشد. سیاست بفهمد.باهوش باشد.

با قبول همه ی کاستی های کشور کسی را بهتر از " امام خامنه ای " نمیشناسم.

بحث بر سر کلمه ی " امام " طولانی تر از نوشتن است .....فقط همین قدر بگم که مصرف بین المللی اش خیلی بیشتر از داخلی ست. 

یا علی

رهبر ...  طلا و مس ... پناهیان

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر جهان،حجت السلام پناهيان ((مسئول اتاق فكر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها )) با بیان اینکه در اين فيلم طلبه اي را نشان مي دهد كه كاري به جامعه ندارد و درد هاي جامعه برايش موضوعيتي ندارد تاکید می کند: اين همان چيزي است كه اسلام امريكايي مي خواهد به ما القا بكند و امام(ره)‌ به شدت اين نكته را به اهالی هنر تذكر دادند. 
حجت السلام پناهيان در انتقاد از فرهنگ سازي اين فيلم بر ضد حجاب اظهار داشت:در قسمتي از اين فيلم كه سيد رضا، همسرش را به بيمارستان برده و بستري كرده بود وقتي پرده را مي كشد تا همسر او را كسي در اين وضعيت نبيند، یک صحنه طنزآميز ساخته شده و موجب خنده حضار مي شد.

حجت السلام پناهيان در ادامه انتقادش در مورد طرز فكر اين فيلم اظهار داشت:

آقاي مير حسين موسوي در اظهارات خود گفته است كه ما بايد قرائت رحماني از دين داشته باشيم اين همان جمله اي است كه آقاي سروش در ارائه دكترين خود گفته كه اين فيلم هم همين را به ما مي گويد.

...................................................

به گزارش برنا، فیلم سینمایی "طلاومس" که در جشنواره فیلم فجر سال 88 به سینمای کشور معرفی شد، مورد توجه رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفته است.

ایشان مضمون طلا و مس را "عالی" خطاب کرده اند و با بیان اینکه کارگردانی این فیلم سینمایی خوب بوده است از بازی دو بازیگر اصلی این فیلم که نقش یک روحانی و همسرش را بازی می کردند تمجید فرموده اند.

رهبر انقلاب بازی شعیبی و جواهریان در این نقش را برای مخاطب "خیلی خوب" و "باورپذیر" دانسته اند.

ایشان طلا و مس را نمایش کاملی از زندگی یک طلبه عنوان کرده اند.

 

انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی

خیلی به این فکر کردم که فرهنگ و هنر ما چرا به این روز افتاده ؟ چرا فقط فیلمهای طنز سبک در سینما پرفروش میشه.چرا عمده رمانها در جمهوری اسلامی باید عشقولانه های مزخرف باشه.چرا مردم تو خیابون نسبت به رفتارهای زشت از جمله بی احترامی به ناموس دیگری بی تفاوت شدند ؟ چرا مجالس امام حسین اینطور برگزار میشه ؟ این عربده کشی ها از کجاست ؟ چرا نمایشگاه کتاب اینقدر شلوغه ولی مطالعه اینقدر خلوته ؟دلایل زیادی برای این مصیبت ها هست.یکی از دلایلی که به نظرم اومد با توجه به صحبتهای حضرت علی (ع) - که مربوط به رفتار یا اصلاح حاکمان و رعیت بود - اینی شد که این پایین نوشتم.

..................................

باید نگاهی به مجموعه افراد موثر در انقلاب و نظام در یک دهه پیش و دو دهه پس از انقلاب بندازیم.  خصوصیتی شبیه به هم رو میشه در آنها پیدا کرد.که اسم خاصی نمیشه روش گذاشت.یه چیزیه تو مایه های مولف بودن یا هنر و اینا.

از پیش از انقلاب

دکتر شریعتی که دو برابر سنش کتاب و سخنرانی داره و اهل شعر بوده.

شهید مطهری که علامه ای است برای خودش.سخنرانی بی نظیر  با چند ده جلد کتاب که به تعبیر امام بدون استثنا مفید است.

بنیانگذار و رهبر دهه ی اول انقلاب

حضرت امام بهترین استاد حوزه علمیه و فقیهی عالی مقام. ایشون چند جلد کتاب نوشتند و شاعر هم بودند.

میرحسین موسوی نخست وزیر آن دهه ی اول معمار بوده و نقاشی هم  میکشیده.

دهه ی دوم انقلاب

سید محمد خاتمی نماینده حضرت امام در روزنامه کیهان  و مسئول تبلیغات دفاع مقدس- دهه اول - و وزیر فرهنگ دولت هاشمی نویسنده بوده.

آقا رئیس جمهور دهه ی اول و رهبر دهه ی دوم مجتهد و شاعر . سخنران بی نظیری بوده اند و به شدت اهل مطالعه ی رُمان بوده اند.

آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس دهه ی اول و رئیس جمهور دهه ی دوم هم سخنران بوده. تفسیری از قرآن کریم نوشتند و خاطره نویسی میکنند.

به نظرم اینها همه مولف بودند.

حالا نگاهی به مجموعه مدیریت فعلی کشور بندازید.

پی نوشت : سخنران بودن یک توانایی است که در هر کسی نیست.نظر شخصیم اینه که در حال حاضر در سیاسیون مملکت ما به جز رهبر و آقای هاشمی سخنران وجود نداره.

البته اگر سخنرانی معنی انتقال مطلب مفید داشته باشه.وگرنه اگر منظور حرف زدن پشت میکروفون باشه تا دلتان بخواد سخنران داریم. با پرسیدن اینکه ساعت چنده ؟ یا کی خسته ست ؟ یا اینکه ما به اونا میگیم ..... اونا به ما میگن .... دوباره ما گفتیم ..... بعد اونا گفتن کسی سخنران نمیشه.اگر هم قرار به حرف زدن از دستهای پشت پرده باشه که خب امیر قلعه نویی خودش میشه سخنران.

...

زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.(شهید سید مرتضی آوینی)

 

وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

سوره : آل عمران    آیه : 169

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏اند، مرده مپندار،

بلكه زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.

همسر سردار شهيد؛ كميل ايماني مي گويد: روزي به بنياد شهيد بابل مراجعه كردم تا موضوع حضور فرزندانم را در اردوي فرهنگي ورزشي پيگيري نمايم.

يكي از خواهران كارمند بنياد به من گفت: خانم! شما همسر سردار شهيد؛ كميل ايماني هستيد؟

- بله.

- روزي در محل كارم با عكس شهيدي كه زير شيشه ي ميزم بود شروع كردم به صحبت كردن كه: با اين كه داريم اين همه كار و زحمت براي خانواده ي شما مي كشيم، شما هم مشكل ما را حل كنيد، به دادمان برسيد. همان شب خواب ديدم در منطقه اي هستم كه كوه داشت و من خيلي مي ترسيدم. در همين حين شهيد ايماني آمد جلو و به من گفت: خانم محترم! شما ظاهراًمشكلي داشتيد. با خودم گفتم خدايا! اين همان كسي است كه تصويرش زير شيشه ي ميزم هست. او يك غريبه است من چطور مشكلم را به او بگويم؟ در همين فكر بودم كه گفت: خانم محترم! نياز به مطرح كردن نيست. من از مشكل شما آگاهم. نگاه به بغل دستي اش كرد و گفت: او هم كه فرمانده ي ماست. از مشكل شما با خبر است.

فرداي آن روز در محل كار، زنگ تلفن به صدا در آمد، مادر شهيد كشوري بود. گفت: خانم! ظاهراً شما براي انجام خيري مشكل داريد وبا شهيدي آن را در ميان گذاشتيد.

- بله.

- به نشاني كه مي دهم مراجعه كنيد تا مشكلتان حل شود.

من همان كار را كردم و مشكلم حل شد و الآن مدتي است از آن ماجرا گذشته، من دوست داشتم اين خواب ولطف همسرتان را به شما بگويم تابفهميد كه شهيدتان چه مقامي دارد.

«ويژه نامه ي كنگره ي بزرگداشت سرداران وچهارده هزار شهيد استان هاي مازندران وگلستان(سبز سرخ)/ ش69».به نقل از وبلاگ یاد شهیدان

..............................

همسر شهید برونسی می گوید: هر سال شب بيست و يکم ماه مبارک، مراسم احيا داشتيم. مسجد محل يک هيات عزاداری داشت. بعد از نماز مغرب، عبدالحسين[برونسی] همه‌شان را افطاري مي‌آورد خانه.

بعد از شهادتش، اولين ماه مبارک، بعضي از فاميل، ازم خواستند که ديگر افطاري ندهم. گفتم: خودمم همين فکرو کردم، با اين بچه‌هاي قد و نيم قد، بايد مواظب خرج و مخارج باشم.

شب بيست و يکم، فقط قرار شد دو، سه تا از آشناها بيايند. به اندازه ی بيست نفر غذا درست کردم. در واقع مجلس را خودماني کردم. بعد از نماز، يکهو ديدم هفتاد، هشتاد نفر از بچه‌هاي هيات آمدند خانه‌مان. حسابي هول شدم. داشتم بساط چاي را جور مي‌کردم که آقاي اخوان آمد. گفت: حاج خانم! همينو مي‌چرخونيم تا هر کسي تبرکاً چند لقمه بخوره.

آن شب براي بيشتر از صد نفر غذا کشيدم. چند تا ديس هم داديم به همسايه‌ها. نه حواس من به اين بود که چه دارد مي‌گذرد، نه حواس بقيه. آخر کار، آقاي اخوان يک دفعه با حيرت گفت: حاج خانم! مگه شما نگفتي اندازه ی بيست نفر غذا درست کردي؟

تازه يادم آمد که قبل از کشيدن غذا، به شهيد گفته بودم: اينا مهموناي خودت هستن، خودتم بايد سيرشون کنی.

دو، سه تا ديس ديگر که کشيديم، غذا تمام شد. آقاي اخوان گفت: اگر من چيزي نگفته بودم، با برکتي که اين غذا پيدا کرده بود، همه ی محله رو هم مي‌شد افطاري داد!

« ساکنان ملک اعظم2ص97»

 

 قسمت هایی از بیانات مقام معظم رهبری در جمع کارگردانان:

آدم مى‏بيند اين شخصيت هاى برجسته، حتّى در لباس يك كارگر به ميدان جنگ آمده‏اند؛ اين اوستا عبدالحسين برونسى، يك جوان مشهدى بنّا، كه قبل از انقلاب يك بنّا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشته‏اند و من توصيه مى‏كنم و واقعاً دوست مى‏دارم شماها بخوانيد. ايشان اول جنگ وارد ميدان نبرد شده بود و بنده هم هيچ خبرى نداشتم. بعد از شهادتش، بعضى از دوستان ما كه به مجموعه‏هاى دانشگاهى و بسيج رفته بودند و با اين جوان بى‏سواد - بى‏سواد به معناى مصطلح؛ البته سه، چهار سالى درس طلبگى خوانده بوده، مختصرى هم مقدمات و ابتدايى و اين ها را هم خوانده بوده- صحبت كرده بودند، مى‏گفتند آن‏چنان براى اين ها صحبت مى‏كرده و حرف مى‏زده كه دل هاى همه‏ى اين ها را در مشت مى‏گرفته؛ به خاطر همين كه گفتم، يك معرفت درونى را، يك ادراك را، يك احساس صادقانه را و يك فهم از عالم وجود را منعكس مى‏كرده؛ بعد هم بعد از شجاعت هاى بسيار و حضور در ميدان هاى دشوار، به شهادت مى‏رسد. اين زيبايي هایی كه آدم در زندگى يك چنين آدمى يا شهيد همت و شهيد خرازى مى‏تواند پيدا كند و يا اين هايى كه حالا هستند، نظيرش را شما كجا مى‏توانيد پيدا كنيد؟ کجا می شود پیدا کرد ؟

اللهم صل علی محمد و آل محمد

شهید مهدی (ادواردو) آنیلی

ادواردو آنیلی در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ درنیویورک از پدری ایتالیایی و مادری یهودی پا به عرصه دنیا گذاشت. مادر وی «مارلا كاراچولو»، یك پرنسس یهودی بود و پدرش سناتور «جیووانی آنیلی»، مرد ثروتمند و معروف ایتالیایی بود. وی مالک کارخانه‌جات اتومبیل‌سازی فیات، فراری، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو و آیوکو، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های پرتیراژ "لاستامپا" و "کوریره دلاسرا"، باشگاه اتومبیل‌رانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود. علاوه بر این‌ها، چندین شرکت ساختمان‌سازی، راه‌سازی، تولید لوازم پزشکی و هلیکوپترسازی هم وجود دارد که خانواده آنیلی جزء سهام‌داران اصلی آن‌ها می‌باشند. میزان ثروت و نفوذ خانواده آنیلی به حدی است که رسانه‌های ایتالیا از آن‌ها به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام می‌برند. کارشناسان اقتصادی درآمد سالانه خانواده آنیلی را بالغ بر ۶۰ میلیارد دلار تخمین می زنند که ۳ برابر درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران در آن تاریخ است.

ادواردو تنها فرزند پسر سناتور آنیلی است.

تنها خواهرش مارگریتا نام دارد. او ۷ فرزند دارد كه ثمره دو ازدواج او بودند. شوهر اول مارگریتا، آلین الكان یهودی و شوهر دومش سرجه دفالن مسیحی است.

ادواردو  در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون ایالات متحده با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد.
ادواردو در ۲۰ سالگی وقتی در نیویورك دانشجو بود، یك روز در كتاب‌خانه‌ای در همان شهر، تصادفاً چشمش به قرآن می‌افتد و شروع به مطإلعه آن می‌كند. خودش در صحبت‌هایی كه با دوستانش داشت، گفته بود در نیویورك كه بودم یك روز در كتاب‌خانه قدم می‌زدم و كتاب‌ها را نگاه می‌كردم که چشمم افتاد به قرآن. كنجكاو شدم كه ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آن را برداشتم و شروع كردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم، احساس كردم كه این كلمات، كلماتی نورانی‌اند و نمی‌تواند گفته بشر باشند. خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و آن‌را امانت گرفتم وب یشتر مطالعه كردم و احساس كردم كه آن را می‌فهمم و قبول دارم.
محمد اسحاق عبداللهی كه از دوستان مسلمان آنیلی است نیز در مورد او می‌گوید؛ «ادواردو خیلی شب‌ها بیدار می‌ماند و با نور شمع تا صبح قران را مطالعه می‌كرد.»
بعد از این قضیه به یك مركز اسلامی در نیویورك مراجعه می‌كند و درخواستش مبنی بر این‌كه می‌خواهد مسلمان شود را مطرح می‌كند. آن‌ها هم نام «هشام عزیز» را برای وی انتخاب می‌كنند.
 
دكتر قدیری رایزن مطبوعاتی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا در مورد اولین ملاقاتش با ادواردو می گوید؛
«بعد از یك‌ میزگرد مطبوعاتی‌ كه‌ برگزار كردیم‌ -به‌ عنوان‌ رایزن‌ مطبوعاتی‌ سفارت‌ ایران-،‌ یك‌ روز یك‌شنبه‌ در حالی‌ كه‌ من‌ در اقامت‌گاه سفارت‌ بودم، دربان‌ سفارت‌ گفت‌ كه‌ یك‌ جوان‌ ایتالیایی‌ آمده‌ و می‌خواهد شما را ببیند. من‌ هم‌ گفتم‌ اگر می‌شود به‌ او بگویید فردا برای‌ ملاقات‌ بیایند. ولی‌ بعد از لحظاتی‌ دربان‌ سفارت‌ دوباره‌ زنگ‌ زد كه‌ این‌ جوان‌ می‌گوید خدا هر در بسته‌ای‌ را می‌گشاید. من‌ هم‌ گفتم‌ در را باز كنند و خودم‌ هم‌ رفتم‌ به‌ استقبال‌اش. جوان‌ قد بلند لاغری‌ بود كه‌ با یك‌ موتور گازی‌ كهنه‌ آمده‌ بود و خودش‌ را ادواردو آنیلی‌ معرفی‌ كرد. من‌ بدون‌ این‌كه‌ انتظار جواب‌ مثبتی‌ از او داشته‌ باشم،‌ از او پرسیدم‌ كه‌ شما با خانوادهِ‌ آنیلی‌ معروف‌ نسبتی‌ دارید و او گفت‌ كه‌ من‌ پسرش‌ هستم.
 
و زمانی که آقای فخردالدین حجازی در سال ۱۳۵۹ به ایتالیا سفر می‌کند و با ادواردو آشنا می‌شود، از او می‌خواهد که یک بار دیگر تشرف خوبش را به تشیع اعلام نماید. سپس آقای فخرالدبن حجازی نام مهدی را برای او انتخاب می‌کند.
وی در چند نوبت به ایران سفر كرده بود و در فروردین سال ۱۳۶۰ با امام خمینی(س) نیز ملاقات کرده بود كه امام خمینی(س) در آن‌ دیدار با محبتی خاص با ایشان روبرو شده و پیشانی‌ وی را بوسیده بود.
.
او با آقای خامنه‌ای و هم‌چنین با آقای هاشمی رفسنجانی دیدار كرده بود.(تصویر ادواردو درنماز جمعه تهران) او سفری هم به مشهد داشت و به زیارت حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) رفته بود. برای‌ اولین‌ بار كه‌ به‌ مشهد رفته‌ بود، به‌ او گفته‌ بودند كه‌ چون‌ اولین‌ بار است‌ كه‌ به‌ زیارت‌ می‌روی،‌ هر آرزویی‌ داشته‌ باشی‌ برآورده‌ می‌شود. وقتی‌ از او پرسیدند‌ كه‌ از امام‌ رضا چه‌ خواستی،‌ وی گفته‌ از او خواستم‌ كه‌ قلب‌ پدرم‌ را نسبت‌ به‌ من‌ مهربان‌ كند. او از همان دوران جوانی، علاقه‌ای به اداره ثروت عظیم خانوادگی به روش پدرش نداشت و فقط چند سال مسئولیت اداره باشگاه فوتبال یوونتوس را به عهده داشت که پس از مدتی وی را از كار بركنار كردند و عمویش جای وی را گرفت.
در اواخر دهه ۸۰، موضوع انتخاب جانشین برای سناتور آنیلی در شورای رهبری فیات مطرح شد و ادواردو را به دلیل اعتقادات مذهبی‌اش نامناسب تشخیص دادند، اما در واقع وارث اصلی او بود و باید بهانه‌ای برای كنار گذاشتنش پیدا می‌كردند.
 پدرش او را تهدید به محرومیت از ارث در صورت عدم ترك اعتقاد به اسلام كرده بود و او برای حفظ دینش حاضر به گذشت از میلیاردها دلار ثروت شده بود. او به خاطر اسلام آوردن، به شدت تحت فشار خانواده بود تا دست از اسلام بكشد.
او در خانه خیلی تنها بود. حتی نامزدش به خاطر اعتقاداتش او را ترك كرده بود. ادواردو خیلی تلاش كرد كه وی را مسلمان كند، ولی علیرغم تلاش‌های او، وی مسلمان نشد. وی مایل بود كه با یك دختر مسلمان ازدواج كند، ولی با فشارهایی كه خانواده‌اش به او می‌آوردند و روزها و ساعت‌ها او را در منزل خودش محبوس می‌كردند، وی به خودش اجازه این‌كه كس دیگری را وارد این همه عذاب كند، نداد.
ادواردو نگران سوء‌قصد از سوی صهیونیست‌ها بود و به آقای قدیری گفته بود كه آن‌ها او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند كشت و قتل او را به خودكشی، حادثه غیرمترقبه یا بیماری نسبت خواهند داد. و حتی او را به زور در یك درمان‌گاه روانی خصوصی ویژه میلیاردرها در نزدیكی مرز سوئیس به طور كاملاً مخفی بستری كرده بودند.
و بالاخره همان‌طور كه خود ادواردو حدس می‌زد، در ۱۵ نوامبر سال ۲۰۰۰ (۲۴ آبان ۱۳۷۹) در یك واقعه مشكوك در سن ۴۶ سالگی درگذشت.
در آن روز معاون شبكه حمل و نقل تورینو ساوونا، در حال گشت‌زنی روزانه‌اش بود كه در میانه راه به اتومبیل فیات كرومای خاكستری ‌رنگی برخورد كه در وسط پل رومانو بدون سرنشین پارك شده بود. چراغ راهنمای ماشین روشن بود و درها قفل نشده بودند. او ابتدا فكر می‌كند كه اتومبیل دچار نقص فنی شده و راننده آن پای پیاده به تعمیرگاهی در حوالی آن‌جا رفته است، اما وقتی پرسنل تعمیرگاه از مراجعه چنین شخصی اظهار بی‌اطلاعی می‌كنند، فرانكلینی متوجه می‌شود كه باید اتفاق وحشتناكی افتاده باشد. به محل پارك اتومبیل بازمی‌گردد و به آرامی از نرده‌های پل به پایین نگاه می‌كند و جسد مردی را در ارتفاع یک و نیم متری می‌بیند كه با صورت بر روی زمین افتاده است. او به سرعت نیروی پلیس را خبر می‌كند. ساعت ۱۱ نیروهای پلیس بالای سر جسد می‌رسند. صورت مرد در اثر ضربه به شدت مجروح شده است. اما كارت شناسایی‌ای كه در جیب كتش یافت شد، متعلق به ادواردو آنیلی، تنها پسر سناتور جیووانی آنیلی می‌باشد كه در زیر پل "ژنرال فرانكو رومانو" پیدا شده است. ظاهر قضیه نشان می‌داد كه وی از روی پل به پائین پرت شده است و رسانه‌ها عمدتا خودكشی را به او نسبت دادند.
موضوع مرگ وی از همان روز اول تا چند روز در را‌س اخبار قرار گرفت و هزاران سایت اینترنتی، روزنامه‌ها و شبكه‌های تلویزیونی در مورد درگذشت او اخباری را پخش كردند.
این رسانه‌ها، "ادواردو" را فردی حساس، گوشه‌گیر، منزوی‌، خجالتی، معتاد و بیمار توصیف كردند، اما در میان حجم عظیم اخبار منتشره، خبری از انجمن فارغ‌التحصیلان ایتالیا منتشر شد كه ادواردو را یك مسلمان شیعه معرفی كرد و ادعا نمود كه وی توسط عوامل صهیونیست به شهادت رسیده است. اما علیرغم ارسال این خبر برای رسانه‌های مختلف، هیچ‌كدام حتی اشاره‌ای هم به آن نكردند.
قاضی پرونده، یك روز پس از مرگ وی اعلام كرد كه او خودكشی كرده است که بنابراین تحقیقات خاصی انجام نشد و جسد وی بدون كالبد شكافی در همان روز دفن شد. دكتر "ماركوبا وا" كه یكی از دوستان ادواردو می‌باشد، می‌گوید؛ «برای من عجیب است كه چه‌طور وی را كالبد شكافی نكردند. در حالی كه این‌جا اگر سگ‌ها و گربه‌ها در كنار خیابان بمیرند، كالبد شكافی می‌شوند.»
دكتر قدیری ابیانه كه از دوستان صمیمی ادواردو بود، در مصاحبه‌ای كه در مورد ادواردو با او داشتند اظهار داشت؛ «من یقین دارم كه ادواردو آنیلی، همان‌طور كه خود پیش‌بینی كرده بود، كشته شده است و تحقیقات دوستان ما نیز نشان می‌دهد كه او تا آخرین لحظه بر ایمان اسلامی خود پایدار مانده بود، بلكه درصدد مسلمان كردن دیگران نیز برآمده بود و حتی دو روز قبل از فوتش با دو كشیش در استان توسكانا در مورد اسلام ملاقات داشت و به همین مناسبت از یكی از دوستان مسلمان خود خواسته بود تا تفاسیری را كه در مورد آیه "جاء الحق و ذهق‌الباطل ان الباطل كان ذهوقا" وجود دارد در اختیار او قرار دهد.»
وی در صحبت‌هایش اشاره می‌كند كه ادواردو همواره‌ به‌ دنبال‌ این‌ بود كه‌ دوستان‌ و بستگانش‌ را با اسلام‌ آشنا كند در یكی‌ از سفرهایش‌ به‌ ایران‌، یكی‌ از دوستانش‌ را با خودش‌ آورده‌ بود و به‌ وی گفته كه‌ او را تا مرز اسلام‌ آورده‌ام، جالب‌ است‌ كه‌ آن‌ دوستش‌ هم‌ پسر سلطان‌ شراب‌ ایتالیا بود كه‌ بعد از سلسله بحث‌هایی،‌ او هم‌ اسلام‌ آورد و مسلمان‌ شد.
یعنی‌ این‌كه‌ فرزند بزرگ‌ترین‌ تولید كننده‌ و صادر كنندهِ‌ شراب‌ ایتالیا از طریق‌ ادواردو مسلمان‌ شد. الان‌ او هم‌ زنده‌ است‌ و در ایتالیا منزوی‌ است‌ و در یك‌ آپارتمان‌ در شهر رم‌ زندگی‌ می‌كند.
او حتی این‌قدر به اسلام علاقه داشت كه زمانی‌ كه در ایتالیا یك‌ مؤ‌سسهِ‌ انتشاراتی‌ تصمیم‌ گرفت‌ كتاب‌ سلمان‌ رشدی‌ را به‌ ایتالیایی‌ چاپ‌ و منتشر كند، او وقت‌ ملاقات‌ می‌گیرد و به‌ دیدن‌ ناشر می‌رود و از او می‌خواهد كه‌ این‌ كتاب‌ را منتشر نكند، ناشر بعد از صحبت‌های‌ او خیلی‌ متعجب‌ می‌شود.
دوستان مسلمان ادواردو می‌گفتند که قبل از مرگش، ادواردو گفته بود كه برای ترك ایمان به اسلام، به شدت تحت فشار خانواده قرار گرفته است و حتی او را به زور در یك درمانگاه روانی خصوصی و به طور كاملا مخفی بستری كرده بودند و پزشكان یهودی با گرایش شدید به اسرائیل و صهیونیسم، مرتبا به او فشار می‌آوردند و موادی نیز به او تزریق کرده‌اند تا او اراده خود را از دست بدهد.
وی می‌گفت؛ «آن‌ها حتما مسلمان بودن او را به اسرائیل گزارش خواهند كرد و این مقدمه‌ای برای ترور او خواهد بود. لیكن او در ایمان خود استوار است و تا پای جان به آن وفادار خواهد ماند.»
او حتی به دوستانش گفته بود كه شوهر اول خواهرش، مركز خطر برای جان او است. با مرگ ادواردو، سهم او از ارث پدر و مادر پیرش، تماما به خواهرش و فرزندان او رسید، ضمنا مدیریت موسسه بزرگ فیات و سایر موسسات خانواده آنیلی نیز به نوه بزرگ سناتور آنیلی یعنی جاكوب فرزند بزرگ مارگریتا (خواهر ادواردو آنیلی) خواهد رسید.
 
دكتر قدیری ابیانه معتقد است که صهیونیست‌ها، زنان یهودی را در سر راه زندگی مردان ثروتمند قرار می‌دهند تا بدین‌وسیله راه انتقال ثروت به جامعه یهودی را باز كنند. حتی ازدواج مادر ادواردو كه یك پرنسس یهودی بود و ازدواج اول خواهر ادواردو هم حساب شده و برنامه‌ریزی شده است و مرگ‌های مشكوكی كه در این خانواده‌های ثروتمند رخ می‌دهد، در جهتی است كه در تقسیم ارث در نهایت، قدرت و ثروت، هر چند در طول زمان طولانی، به یهودیان منتقل می‌گردد.»
با مرگ جورجو، برادر سناتور آنیلی نیز در سن ۳۶ سالگی و با فوت مشكوك جوواننینو، پسرعموی ادواردو آنیلی و كشته شدن خود ادواردو كه عنوان خودكشی بر آن گذاشته شده بود، مدیریت و عمده ثروت فیات (با توجه به فوت پدر ادواردو که بعد از فوت ادواردو رخ داد)، از دست كاتولیك‌ها خارج و به دست یهودی‌ها افتاد.
بالاخره پزشک قبرستان «فوسانو»، بدون کالبد شکافی و کم‌ترین تحقیقی، گواهی دفن ادواردو را صادر کرد. پیکر او را در کلیسایی در روستای «ویلارروزا» در آرامگاه خانواده آنیلی به خاک سپردند.
 
اللهم صل علی محمد و ال محمد

ناگفته هایی از ارتباط رهبر انقلاب با آیت الله هاشمی رفسنجانی

 

با توجه به این قرابت فکری در مسایل دینی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و بالاتر از همه وصیت حضرت امام در سفارش به هر دوی شما مبنی بر وحدت همیشگی برای تداوم انقلاب که در آخرین روزهای حیاتشان داشتند، چرا عده‌ای سعی می‌کنند به هر طریقی اختلاف شما را در جامعه القا کنند؟
اولاً این را باید از این افراد پرسید که چرا سعی می‌کنند چنین اختلافی در جامعه القا شود. انتظار طبیعی این است که این حرفها در محافل خارج از کشور مطرح شود و دوستان و دلسوزان در داخل کشور با ارائه ادلّه فراوان، در ردّ آن بکوشند، اما الان می‌بینیم برعکس شده است. عده‌ای در داخل به اختلافاتی که هیچ وقت نبوده و نیست، دامن می‌زنند و خارجی‌ها هم که دنبال خوراک تبلیغاتی می‌گردند، لقمه‌های چرب و نرمی پیدا می‌کنند. 

ثانیاً هم من و هم شخص آیت‌الله خامنه‌ای در طول بیش از ۵۰ سال آشنایی و همکاری، مخصوصاً در طول ۳۰ سال پس از پیروزی و به ویژه طی یکی دو سال اخیر بارها و بارها از استحکام روابط خویش در جلسات خصوصی و حتی در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های عمومی سخن گفته‌ایم. 

ثالثاً، هر دوی ما انقلاب اسلامی را بیشتر از جان خویش دوست می‌داریم و آن سفارش امام (ره) را در گوش جان خویش طنین‌انداز می‌بینیم.رابعاً، چرا باید با هم اختلاف داشته باشیم؟ همین الان هر دو هفته یک بار با هم می‌نشینیم و درباره همه مسائل کشور بحث می‌کنیم. جلساتی است که چون ضبط نمی‌شود، هیچ محدودیتی در بیان مسائل نداریم. 

من فکر می‌کنم القاکنندگان اختلاف، اگر هم سوءنیتی نداشته باشند، دچار اشتباه شده‌اند، یا شاید ادبیات صریح و غیرمتملّقانه مرا نمی‌پسندند. درباره نامه‌ای که در آستانه انتخابات خدمت ایشان فرستادم، خود آیت‌الله خامنه‌ای به من گفتند: درباره محتوای سراسر نامه ملاحظه‌ای ندارم و فقط زمان انتشار آن را اگر بعد از انتخابات بود مناسب می دانستم. ولی می‌بینید که دوستان و دشمنان چه تحلیل هایی نوشته‌اند! 

قبلاً هم گفتم که هربار در حمایت از آیت‌الله خامنه‌ای جمله‌ای گفتم، یک جریان که حالا دیگر ناشیانه هم عمل می‌کند، دست به کار می‌شود. نمونه بارز آن همین اقداماتی است که پس از حمایت اخیرم از آیت‌الله خامنه‌ای می‌شود.به هر حال ما به بی‌اثر بودن این تلاشها برای القای اختلاف هم ایمان داریم و هم عادت کرده‌ایم و امیدوارم دوستان هم از عادت بد خویش دست بردارند که این کارها جز القای دودستگی، یأس مردم و امیدواری دشمنان هیچ ثمره‌ای برای ملّیت و اسلامیت ایران عزیز و جمهوری اسلامی ندارد. 

اولین سوال ؟!

- اصلا اون روز مسجد یه جور دیگه بود...

- راست می‌گه! مثل همیشه نبود، هفته‌ی قبل هم که برنامه لغو شد، اومده بودیم اما اینطوری نبود! توی حیاط یه جایی واسه ضبط صوت‌ها درست کرده بودیم.

- نماز ظهر که تموم شد، آقا رفتن پشت تریبون.

- سئوال‌ها هم خیلی تند و بعضا بی‌ربط بود...

- پرسیده بودن شما داماد وزیر گرفتی و فلان قدر مهر دخترت کردی.

- آقا اول کمی درباره شایعات علیه شهید مظلوم بهشتی صحبت کرد و بعد هم اشاره کرد که من اصلا دختر ندارم!

- من دیدم یه نفر با موهای وزوزی داره با یه ضبط صوت به سمت تریبون میاد.

- نه یه نفر نبود! ضبط رو دست به دست دادن تا کسی شک نکنه!

- منم فکر کردم ضبط بچه‌های خود مسجده؛ دیگه شک نکردم چرا این ضبط مثل بقیه توی حیاط نیست!

- ولی نفر آخر، از خودشون بود!

- آره! آره! چون دقیقا ضبط رو گذاشت رو به آقا و سمت چپ؛ درست مقابل قلب ایشون!

- من همینطوری رفتم به ضبط یه سری بزنم! کمی زیر و بمش را نگاه کردم و بعد ناخودآگاه جاشو عوض کردم، گذاشتم سمت راست، کنار میکروفن، کمی با فاصله‌تر از آقا!

- یکدفعه میکروفن شروع کرد به سوت کشیدن...

- آقا برگشتن گفتن: این صدا را درست کنید یا اصلا خاموش کنید.

- منبری‌ها این جور مواقع کمی عقب و جلو می‌شن تا بلکه صدا درست بشه!

- من روبروی آقا، کنار در شبستان وایساده بودم، آقا کمی به عقب و سمت چپ رفتند که یکدفعه...

- یه صدای عجیبی توی شبستان پیچید...

- اول فکر کردم، تیر اندازی شده...

- سریع اسلحه‌ام رو درآوردم... تا برگشتم دیدم...

 "پناهی" ادامه می‌دهد:

ــ مردم اول روی زمین دراز کشیدند و بعد هم به سمت در هجوم بردند، من اسلحه‌ام را از ضامن خارج کرده بودم، تا برگشتم سمت جایگاه دیدم ــ بغضش را فرو می‌خورد ــ "آقا" از سمت چپ به پهلو افتاده‌اند روی زمین! داد زدم: حسین! "آقا"... تا برسم بالای سر "آقا"، "حسین جباری" تنهایی "آقا" را بلند کرده بود و به سمت در می‌رفت...

"حیاتی" ماجرا را اینگونه ادامه می‌دهد:

ــ هرطور بود راه را باز کردیم و خودم برگشتم پشت تریبون، ضبط صوت مثل یک دفتر 40برگ از وسط باز شده بود. با ماژیک قرمز هم روی جداره داخلی‌‌اش نوشته بودند: "‌اولین عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی!"

ــ به هر ترتیبی بود آقا را سوار ماشین کردیم. یک بلیزر سفید. با سرعت از بین جمعیت کنده شدیم و راه افتادیم. توی راه یک لحظه آقا به هوش آمدند. نگاهی به چهره‌ی من کردند و از هوش رفتند. بعد‌ها پرسیدم آن لحظه چه چیزی احساس کردین، گفتند: "دو چیز! یکی اینکه ماشین داشت پرواز می‌کرد و دیگر اینکه سرم روی پای کسی بود..."

"جوادیان" ادامه می‌دهد: از جلوی یک درمانگاه گذشتیم که گفتم: "حسین! برگرد... درمانگاه ..."

پنج نفری وارد درمانگاه شدیم، همه هول برشان داشته بود، یک نفر غرق خون توی آغوش جباری، 3 نفر هم با لباس خونی و اسلحه دنبالش... اولین دکتری که آمد و نبض آقا را گرفت، بی‌معطلی گفت: دیگه کار از کار گذشته و رفت... پرستاری جلو آمد و گفت: "ببرینش بیمارستان بهارلو؛ پل جوادیه!"

به سرعت دویدیم سمت ماشین. پرستار هم همراهمان شد، با یک کپسول اکسیژن که توی ماشین نمی‌رفت و بچه‌ها روی رکاب در عقب گرفتنش تا بریم بیمارستان بهارلو...

توی مسیر بی‌سیم را برداشتم و :

- حافظ هفت! مرکز... مرکز! موقعیت پنجاه - پنجاه... (پنجاه - پنجاه موقعیت آماده‌باش بود) بعد گفتم: مرکز! حافظ هفت مجروح شده!

از توی ماشین اعلام می‌کنند به دکتر فیاض بخش، دکتر زرگر و ... بگوئید از مجلس خودشان را برسانند، بیمارستان بهارلو.

ماشین از در عقب بیمارستان وارد محوطه می‌شود. برانکارد می‌آورند. آقا را می‌رسانند پشت در اتاق عمل. دکتری که از اتاق عمل بیرون می‌آید؛ نبض را می‌گیرد و با اطمینان می‌گوید: "تمام کرده!" اما...

اما دکتر فاضل که آن روز اتفاقی و برای مشاوره‌ی یکی از بیماران در بیمارستان بهارلو حضور داشته، خودش را به اتاق عمل می‌رساند و دستور آماده سازی اتاق عمل را می‌دهد

ــ شهید بهشتی به من خبر داد. تازه رسیده بودم منزل. پیکانم را سوار شدم و راه افتادم. به محض رسیدن، دکتر محجوبی گفت نگران نباش، خون را بند آوردم. و من آماده شدم برای جراحی.

دکتر زرگر ادامه می‌دهد: "رگ پیوندی می‌خواستیم، پای راست را شکافتیم. رگ دست راست و شبکه عصبی‌اش کاملا متلاشی شده بود. فقط توانستیم کمی جلوی خونریزی را بگیریم و کمی هم پانسمان کنیم. تصمیم بر این شد که آقا را ببریم بیمارستان قلب."

دکتر میلانی هم که مثل دکتر زرگر تمام موهای سرش سفید شده، غرق روزهای تلخ دهه 60 شده است، آرام و با تامل تعریف می‌کند:

ــ جراحت خیلی سنگین بود، سمت راست بدن پر از ترکش و قطعات ضبط صوت بود، حتی یکی از ترکش‌ها زیر گلوی آقا جا خوش کرده بود. قسمتی از سینه ایشان کاملا سوخته بود! یکی دو تا از دنده‌ها هم شکسته بود. دست راست هم کاملا از کار افتاده بود و از شدت ضربه ورم کرده بود. استخوان‌های کتف و سینه کاملا دیده می‌شد. 37 واحد خونی و فراورده‌های خونی به آقا زده بودند که خود این تعداد، واکنش‌های انعقادی را مختل می‌کرد... دو سه بار نبض آقا افتاد و چند بار مجبور شدیم پانسمان را باز کنیم و دوباره رگ‌ها را مسدود کنیم... خیلی عجیب بود، انگار هیچ چیز به اراده‌ی ما نبود...

و دکتر منافی چشم‌هایش را روی هم می‌گذارد و آن روزها را اینگونه از پشت پرچین خاطرات ماندگارش بیرون می‌ریزد: "مردم بیرون بیمارستان صف کشیده بودند برای اهدای خون. رادیو هم اعلام کرده بود جراحت به قلب آقا رسیده، عده‌ای توی محوطه جلوی اورژانس ایستاده بودند و می‌گفتند می‌خواهیم "قلبمان" را بدهیم... با هلی‌کوپتر، آقا را رساندیم بیمارستان قلب. لوله تنفس داشتند و تا بیمارستان دو بار مونیتور وضعیت نبض، خط ممتد نشان داد... عمل جراحی 3 ساعت طول کشید و آقا به بخش "آی سی یو" منتقل شدند. شب برای چند لحظه به هوش آمدند...کاغذ خواستند تا چیزی بنویسند... کاغذ که دادیم با دست چپ و خیلی آرام و با دقت چند کلمه را به زحمت کنار هم چیدند:

- همراهان من چطورند ؟

پ.ن:از رفقای قدیمتون خیلیا حالشون خوب نیست.

دست خطِ  آقاس

The image “http://i14.tinypic.com/5xokp4y.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.
هلی کوپتر در چهار راه مینشیند.چهره ی سلحشور با شنیدن اخباری از بی سیم خوشحال نشان میدهد.
در ِهلی کوپتر باز میشود.احمد کوهی با عجله پیاده میشود.سلحشور او را میبیند .به هم میرسند.
سلحشور:هلی کوپتر برای چی آوردی؟
احمد نامه ای لوله شده را در دست سلحشور قرار میدهد.
سلحشور:بعدا میخونم
احمد:همین حالا
سلحشور:این چیه؟
سلحشور شروع به خواندن میکند.کم کم عصبی و غضبناک،خیره به احمد مینگرد.
احمد:دست خط آقاس !
سلحشور:من تمومش کردم .این قائله ختم شده.
احمد:برای تو شاید ولی برای عباس نه.
سلحشور:باشه عباس رو بهت میدم.
احمد:من جفتشونو میخوام.
سلحشور:این یه فاکسه،اصلش کو؟
احمد جا میخورد.به سمت ماشین میرود و رو به سلحشور دارد.
احمد:به جان اون بچه ها قسم،اگه بخوای فکرتو پیاده کنی ، با من طرفی

پی نوشت 0:اینو از روی فیلمنامه ی آژانس نوشتم.شماره ده آثار حاتمی کیا انتشارات فرهنگ کاوش