نامه آیت الله مصباح یزدی به آیت الله هاشمی رفسنجانی

«بسمه تعالی
محضر مبارک حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای هاشمی رفسنجانی دام عزه
با اهداء سلام و تحیات
پیرو مذاکره روز دوشنبه۱۳۶۹/۵/۲۹ در مورد ۲۰ نفر از فضلای حوزه علمیه و اعضای گروه فلسفه بنیاد باقر العلوم جهت شرکت در کنفرانس تحقیقات فلسفه و علوم اسلامی به کانادا و آمریکا (نیویورک)، برابر برآورد تقدیم شده مبلغ مبلغ 150 هزار دلار مورد نیاز است. مستدعی است به هر صورتی که صلاح می دانید دستور تامین و پرداخت آن را به حساب جناب آقای خرازی صادر فرمایید.
با تشکر و التماس دعا
محمد تقی مصباح یزدی»

دستور هاشمی رفسنجانی پس از استدعای 150 هزار دلاری علامه:
«جناب آقای میرزاده
باتوجه به اینکه مطابق اظهار جناب آقای مصباح، مقام معظم رهبری مبلغ 50 هزار دلار به ایشان می پردازند، مبلغ یکصد هزار دلار پرداخت شود.»

نامه مصباح یزدی به هاشمی رفسنجانی درباره استفاده از تتمه ارز سفر به آمریکا:
«بسمه تعالی
 مقام منیع ریاست جمهوری اسلامی ایران، دامت تاییداته
با عرض سلام، همچنان که شفاها به عرض مبارک رسیده تتمه ارزی که برای سفر اینجانب و همراهان اختصاص داده بودید در حساب نمایندگی دایمی جمهوری اسلامی ایران در نیویورک باقی مانده است. لطفا نظر مبارک را درباره مورد مصرف آن مرقوم فرمایند.
مصباح یزدی 69/11/14»

هاشمی نیز همان روز این گونه پاسخ داده است:
«بسمه تعالی- می توانید به مصارف فرهنگی- اسلامی برسانید.
اکبر هاشمی69/11/14»

ماجرای استدعای 150 هزار دلاری علامه از

نامه دلجویی یادگار امام به هاشمی‌رفسنجانی و یک پی نوشت

بسمه تعالی

سرور معظّم حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی دامت برکاته

خبر غیر قابل باور عدم احراز صلاحیت جنابعالی در نامزدی انتخابات ریاست جمهوری دل همه علاقمندان به شما و بخشی عظیم از دلبستگان به امام عظیم الشأن و دوستداران رهبری معظم انقلاب را بدرد آورد. بی شک سابقه شما از عوامل ارادت پیروان امام به جنابعالی است ولی برای من که توفیق آشنایی نزدیکتری را – از روزهای دهه شصت تا سالهای حاضر – داشته ام، این ارادت تنها به سبب نقش های بزرگ گذشته شما و علاقه زائدالوصف امام به جنابعالی و فداکاری‌های بیاد ماندنی شما در سالهای مبارزه و انقلاب، جهاد و سازندگی، نیست، بلکه علاوه بر همه آنچه گفته شد و همگان می دانند، جنابعالی را از توانمندی‌هایی برخوردار یافتم که در کمتر کسی مشابه آن را می‌توان یافت. صبر و حوصله تا آنجا که گاه آدمی از این همه تحمل خسته می‌شود؛ دوراندیشی و ذکاوت، تا آن حد که در بسیاری از مواقع موجب شگفتی می شود، تجربه و شناخت زوایای پیدا و پنهان جامعه ایران و دنیای خارج از کشور تا به آن وسعت که همگان حتی مخالفین شما و نظام نیز بدان معترفند، همه و همه در کنار دل بی کینه شما، ارزش مضاعف می یابد. بخوبی بیاد دارم که چه زیبا درباره آنهایی سخن می گفتید که با شما بدیها کرده اند.

من امروز چندان هم مکدّر نیستم : تلک الایّام نداولها بین الناس؛ بلکه تا حدودی هم – بعللی که بعدها معلوم خواهد شد – خوشبینم و در حقیقت به آینده مانند همیشه امیدوارم و اکنون امیدی بیشتر یافته ام. ولی آنچه مرا از صمیم قلب خوشحال می کند – بگونه ای که گاه دلم می خواهد امام و دیگر یارانش نیز بودند و این لحظات را می دیدند - اقبال عمومی خارج از توصیفی است که زن و مرد، پیر و جوان، روستایی شهری، و در یک کلام اکثریتی قاطع از یکایک مردم این سرزمین پاک نسبت به شما پیدا کرده اند. این اقبال – که باید قدر آن را بدانید- اقبال به امام و ارزشهای امام است. اقبال به مردی است که از سالهای دهه سی تا به امروز جزنام مبارک خمینی بر زبان نیاورده است؛ اقبال به روحانیت متعهد و مشکل گشای شیعه است ؛ اقبال به مفسری است که از حجاب تنگ الفاظ بیرون امده و اماده است اسلام را کارآمد و مذهب علی و فاطمه را جهان شمول معرفی کند. روزهای گذشته در میان زایران حرم امام، وقتی با اقبال بیش از90 درصد مردم نسبت به شما مواجه شدیم، برخود لرزیدم و خدمت جنابعالی هم عرض کردم که ملجأ آمال یک ملت بودن و نقطه کانونی امید ایشان شدن هم یک نعمت الهی است و هم یک وظیفه سخت را بر دوش شما قرار می دهد.

از این پس نام هاشمی رفسنجانی تنها با مبارزه و انقلاب، دفاع مقدس و سازندگی گره نخورده است ، بلکه علاوه بر آن، نام شما توأم با امید به فردا، در حافظه مردم ایران نقشی برجسته خواهد یافت . و همین است که نام شما را جاودانه می سازد. امید سرمایه اصلی یک ملت است.

سید حسن خمینی 

یک خرداد نود و دو

پی نوشت:حدود هشت سال پیش از این ، آسدامیرحسین برای بنده از یک آدمی نقل کرد که گفته بود شنیده است دیگر افراداصلاح طلب یعنی کلا هرکس ممکن است انتقادی یا اختلاف نظری داشته باشد در این کشور به قدرت نخواهند رسید.

چند شب پیش که صحبت می کردیم.این مطلب را یادآوری کردم.البته امیرحسین که بسیار فرصت طلب و نامرد و اینهاس فکر میکرد من یادم رفته گفت یادته چه تحلیلی دادم.دیدی درست بود ؟

منم یادش انداختم که تحلیل نبود البته.نقل قول بود.ولی ظاهرا کاملا درست بود.متاسفم.

اگر آقای هاشمی با حکم حکومتی وارد انتخابات نشد بنده که اصلا قصد نداشتم به ایشان رای بدهم به نوبه خودم دیگر مطلبی پیرامون انتخابات نخواهم نوشت و امیدوارم روزی برسد که افکار امام دوباره بر این کشور حاکم شود.

درخواست دختر امام(ره) از رهبر انقلاب برای تجدیدنظر در بررسی صلاحیت‌ها

«بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله العظمی آقای خامنه‌ای مدظله‌العالی

با عرض سلام و ارادت کامل؛

همان روزی که تأئید امام بر رهبری حضرتعالی را از زبان ایشان شنیدم و همواره آن نظریه را در مواقع لازم بیان کرده‌ام تأئید صلاحیت برادر آقای هاشمی را هم شنیدم

زیرا امام بعد از نام جنابعالی نام ایشان را هم ذکر کردند. خوشبختانه و به حق حضرتعالی مورد رأی خبرگان قرار گرفتید، لذا لزومی نمی‌دیدم تا ذکری در این مورد از ایشان به میان آورم.

اما متاسفانه امروز که می‌بینم شورای نگهبان دست به رد صلاحیت ایشان برای ریاست جمهوری زده است، خواهرانه تذکر می‌دهم که این کار هیچ معنایی جز فاصله انداختن بین دو یار امام و بی‌توجهی به شوق و اقبالی که مردم کوچه و خیابان به نظام و انتخابات پیدا کرده است ندارد.

من مدعی نیستم که آقای هاشمی امروزی همان فرد دیروزی است زیرا این تغییرات در تک تک مردم در گذر زمان رخ داده است «وَمَا أُبَرِّیءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»

اما جدا شدن تدریجی شما از هم بزرگترین لطمه‌ای است که به انقلاب و نظام وارد می‌شود چنانچه امام همیشه می‌فرمودند: این دو وقتی با هم باشند خوبند.

خواهشمند است در این امر مهم دخالت فرمائید و نگذارید که یک حرکت همه تلاشها را خراب کند و نشان دهید که چرا امام می‌فرمود: «ولایت فقیه برای آن است که نگذارد هرکس هر کاری دلش می‌خواهد بکند و ولایت فقیه می‌خواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد».

خواهش می‌کنم فلسفه وجودی ولایت مطلقه فقیه را یکبار دیگر عینیت ببخشید. اطمینان دارم که این درخواست زبان حال بسیاری از دلسوزان نظام است که نگران وضع ایران اسلامی هستند و دلشان برای شنیدن طنین وحدت و همدلی در این کشور می‌تپد.

ارادتمند 92/2/31

زهرا مصطفوی»

 

نامه ای به شورای محترم نگهبان

بسم الله الرحمن الرحیم

شورای محترم نگهبان

سلام  ، چطوری؟!

با عنایت به فرموده امیرالمونین علیه السلام ،اینکه رعیت یعنی بنده میتواند از مسئولان و حاکمان سوال کند خواهشمند است سوالی را که برای بنده پیش آمده پاسخ دهید.

با توجه به حساسیت ، نیازمند تجربه مدیریتی بودن و حجم بالای کار ریاست جمهوری که باعث شد آدمی با تجربه آیت الله هاشمی رفسنجانی به علت کهولت سن صلاحیت شان احراز نشود ،

میخواستم ببینم آیا آقایان سعید جلیلی و غلامعلی حداد عادل سابقه ی مدیریت اجرایی در سطح مثلا مدیریت یک وزارتخانه یا سازمان اجرایی کشوری یا حتی یک شهرداری یا دانشگاه را داشته اند که شورای نگهبان آمادگی پذیرش مسئولیت سنگین ریاست جمهوری را در آنها  دیده است ؟

والسلام

:)

 

 

در سی و پنجمین سال از انقلاب اسلامی هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت شد

یکی از شنیدنی ترین دیالوگ های مهران مدیری نگاه کردن به خود دوربین بود.

اصلا مهم نیست که حکم حکومتی بیاید یا نیاید.گاهی اوقات فقط باید دوربین را نگاه کنی.

فقط نگاه کنی ...

 

 

سعید جليلي در فضاي عادي هم نمي‌تواند اداره کشور را برعهده بگيرد

بسم الله الرحمن الرحیم

رهبر انقلاب : کسانی که داوطلب می شوند در محاسبات خود اشتباه نکنند و بدانند عرصه مدیریت اجرایی کشور یعنی چه. در دیدار کارگران نمونه ۰۷/۰۲/۱۳۹۲

عيوض حيدرپور عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس در گفت‌وگو با ايلنا گفت: جليلي فردي نيست که بتواند اداره کشور را در اين شرايط خاص برعهده بگيرد.

من به دليل اينکه به طور شفاف و واضح هميشه حرف‌هاي خود را بيان کرده‌ام در حال حاضر بيان مي‌کنم که جليلي را در حد و قواره رياست جمهوري نمي‌بينم؛

او رجل سياسي مذهبي نيست که بتواند کشتي اداره کشور را برعهده بگيرد. 

ما 34 سال است که در فضاي سياسي کشور حضور داريم و قدر و وزن رجل سياسي و مدير و مدبر را کاملا مي‌دانيم به اعتقاد ما جليلي در فضاي عادي هم نمي‌تواند اداره کشور را برعهده بگيرد.

وي با اشاره به شرايط خاص کشور گفت: جليلي نمي‌تواند در درياي پرتلاطم شرايط امروز کشور رئيس جمهوري باشد که بتواند كشور را از اين تلاطم خارج كند.

..................................................... 

گاهی اوقات حواسمان نیست که چه کسی را برای چه شغلی انتخاب میکنیم.نتیجه این میشود که هم اعتبار آن آدم از بین میرود و هم کارهای مربوط به آن شغل زمین می ماند.

آقای سعید جلیلی آنطور که از سوابقشان پیداست در بین کاندیداهای مطرح کمترین سابقه مدیریت اجرایی را دارند.اگر نگوییم اصلا سابقه مدیریت اجرایی ندارند.

کار در وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی با کار مدیریت اجرایی گسترده در سطح یک کشور بسیار متفاوت است.لازمه این کار داشتن روابط با مدیران توانمند ، سابقه اجرایی ، و  قدرت کاریزماتیک ذاتی جهت رهبری مدیران بزرگ است.

خصوصیات بالا هیچکدام در آقای جلیلی نیست.از این لحاظ آقایان هاشمی و قالیباف و آقا محسن امام بهترین ها هستند.

مثلا در اطراف آقای هاشمی رفسنجانی افرادی مثل مهندس جهانگیری ، دکتر نوبخت ، دکتر محمد علی نجفی ، دکتر بیژن زنگنه و .... هر کدام به لحاظ تحصیلات مرتبط ، سابقه و  توان مدیریت اجرایی به تنهایی یک رئیس جمهور محسوب میشوند.

این کاملا طبیعی و منصفانه است که امثال سردار قالیباف و مهندس سعیدی کیا حاضر نباشند به نفع سعید جلیلی کنار بروند.دکتر جلیلی حتی سابقه ای مثل وزیر بهداشتی آقای لنکرانی را هم ندارد.ضمن اینکه ایشان در مذاکرات هسته ای هم ، به دلیل حساسیت موضوع خیلی بعید است که بتوانند یا اصلا بخواهند خارج از دستورات رهبر انقلاب تصمیم بگیرند و در واقع شاید فقط نوعی پیغام بر مطمئن برای نظام باشند.همین.

لب کلام اینکه هر آدم خوبی رئیس جمهور خوبی نیست.

عکس هاشمی ٢٠٠٥ روزه را باطل میکند

کامران باقری لنکرانی کاندیدای جبهه پایداری آقای مصباح یزدی

«در صورتی که با استفاده از موتور‌های جستجو‌گر اینترنتی عکس هاشمی ٢٠٠٥ را جستجو کنیم،

به گفته برخی از افراد این موضوع نوعی روزه باطل کردن محسوب می‌‌شود»

وی افزود: «نگاه به این موضوع نیز مشکل‌ساز است

و در این شرایط احتمال تکرار رفتار‌ها و کاروان‌های گذشته وجود دارد»

لینک خبر

به تمامی فحاشان به آقای هاشمی رفسنجانی

آقایان مسلمان

بنده فقط یک رای دارم و دوست دارم این رای را به کاندیدای نزدیکتر به خط واقعی امام خمینی (ره) که با برنامه ترین شان هم هست بدهم.

به نظرم این آدم آقا محسن امام است.

بگذارید به ایشان رای بدهم.

با تشکر

.............................

جناب آقای لنکرانی وزیر سابق دولت آقای احمدی نژاد

کاندیدای جبهه پایداری آقای مصباح یزدی و صادق محصولی

با سلام و احترام

گاهی اوقات فهم و صبر آدمی گنجایش بحث آرام و منطقی را در محیط مهیج سیاسی ندارد.

یکی از اولین اظهار نظرهای سیاسی جنابعالی در آغاز رقابت انتخاباتی در شرایطی که هنوز تایید صلاحیت نشده اید ،نشان می دهد آستانه به هیجان آمدن شما بسیار پایین است.بنده تعجب میکنم چطور سالها مدیر بیمارستان بوده اید.

البته در این روزگار رعایت اخلاق سیاسی بیشتر به شوخی می ماند

به لحاظ وظیفه ی دینی امر به معروف و نهی از منکر توصیه ای برایتان دارم

قرار نبوده است چون شمایی بتواند رئیس جمهور مملکت شود.ملت یکبار این اشتباه را کردند.خیلی بعید است دوباره تکرار کنند.

بنابراین از آمدن آقای هاشمی به صحنه انتخابات هرکسی ناراحت شود ، شما نباید برایتان فرقی داشته باشد.

خودتان را خیلی اذیت نکنید.

والسلام

ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

شرایط کلا تغییر کرد.واقعا فکر نمیکردم آقای هاشمی اینقدر دل داشته باشد.

آقای هاشمی حتما باید به میزان آگاهی سیاسی مردم در شهرستان ها و روستاها توجه میکرد.دیدگاه سیاسی این مردمان ساده اندیش با چهار سال پیش و هشت سال پیش هیچ فرقی نکرده است.

الان نگاه واقع بینانه ام این است که با کمی تخریب های متداول نسبت به آقای هاشمی در طول این مدت تا انتخابات ،و هواداری جریانهای قدرت از کاندیدای مشخص اصولگرایان (قالیباف یا سعید جلیلی) حداکثر همان سیزده میلیون رای میرحسین یا همون ده میلیون رای دور دوم سال ۸۴ در سبد آقای هاشمی قرار میگیرد و کاندید اصولگرایان برنده انتخابات میشود.

نگاه بدبینانه ام که قسمت اولش را جرات ندارم بنویسم این است که در جهت یکدست تر کردن قدرت اتفاقی افتاد و آقای هاشمی را به انتخابات هل دادند تا ضمن تخریب گسترده تر از قبل و با شکست سنگین انتخاباتی و بعد اقدامات خاص رسانه ای با محوریت صدا و سیما نه تنها هاشمی که جریانهای حامی هاشمی از جمله اصولگرایان معتدل مثل علی مطهری ها و اصلاح طلبان معتدل را برای همیشه از صحنه سیاسی کشور حذف کنند.مدل کامل تر همان کاری که با جریان اصلاح طلب خالص یا رادیکال و میرحسین و خاتمی انجام دادند.

نگاه خوش بینانه ای هم دارم. و آن اینکه کسانی که باید و در توانشان بود بالاخره به این نتیجه رسیدند که روی کار آوردن جریانات بی ریشه و بیرون راندن جریانات ریشه دار سیاسی و یکدست کردن قدرت در مجلس و دولت و دیگر نهادها نتیجه اش خوب نیست و همان میشود که امروز شده است.پس باید صدای دیگری را هم شنید و دیگری را هم تحمل کرد.و آقای هاشمی آمد تا با جمع کردن اصولگرایان و اصلاح طلبان معتدل کشور را به حالت وحدت ملی و اینجور حرفها برساند.و شاید در شهرستان ها و روستاها هم این وضع اقتصادی و مقایسه آن با گذشته بتواند فهم سیاسی مردم را بالاتر ببرد.

که البته این نگاه خوش بینانه نیست.بیشتر به آرزو میماند تا تحلیل سیاسی.

حالا اینکه تکلیف ما با آقا محسن امام چه میشود ؟ بماند برای بعد از تایید صلاحیت ها و تغییر آرایش انتخاباتی.

اگرچه هنوز کاملا معتقدم آقا محسن امام غیرسیاسی ترین (به معنای بازیگر و معامله گر سیاسی نبودن)  و با برنامه ترین کاندید انتخابات است.به خصوص در مورد اقتصاد .

یا علی

تا وقتی آقای هاشمی بود ، پول ، پول هاشمی بود

مرحوم آیت الله محمد باقر محی الدین انواری از مبارزان شجاع پیش از انقلاب بودند که مدت زیادی را در زندان ساواک گذراندند.این چند خط خاطراتی است از دوران زندان ایشان در کنار آقای هاشمی.

* هاشمی آدم صبور و خوش بینی بود. من ندیدم در سخت‌ترین شرایط، خوش‌بینی‌اش را از دست بدهد. وقتی با او حرف می‌زدند قبول می‌کرد. حداکثر استفاده را از وقتش می‌کرد.

* هاشمی روزهای اول شروع کرد پیش شیبانی درس فرانسه را خواندن. بعد از مدتی بحث قرآن را شروع کرد که همانجا بخش عمده‌ی آن را تنظیم کرد. از صبح بعد از درس تفسیر طالقانی، کار را شروع می‌کرد و می‌نوشت. قدری هم روی نهج البلاغه کار می‌شد.

*هاشمی آدمی صبور و پشتکار دار بود. آدم احساس می‌کرد دوستش دارد. برخوردهای جالب و مهربانانه داشت ؛ زندان فقط یک غذایی داشت که خوب به تنهایی چیزی نبود. زندانی‌ها چیزهای دیگری را می‌خواستند. مخصوصا آنها که ملاقاتی نداشتند. در زندان هر چه می‌آمد می‌رفت انبار خود زندانی‌ها و تقسیم می‌شد. خیلی چیزهایی را که عمومی استفاده می‌شد هاشمی تهیه می‌کرد.

* خیلی خرج می‌کرد. تا وقتی هاشمی در زندان بود هیچ کس خرج نمی‌کرد. پول، پول هاشمی بود. سخاوتمند بود. دست و دل باز بود و خرج می‌کرد.

*یک بار سید تقوی می‌خواست آزاد شود. هاشمی تمام لباس‌هایش را که زنش آورده بود و فاستونی خیلی عالی بود، همه را به تقوی داد. فقط عمامه‌ی سیاه نداشت بدهد. سید تقوی خیلی شیک آزاد شد و رفت.

* معاشرت با هاشمی معاشرت شیرینی بود. شب‌های شنبه هم شب قصه گویی بود. اول باید همه یک آواز می‌خواندند. خود هاشمی که از بد صداهای روزگار بود که همه وقتی صدایش را می‌شنیدند، غش می‌کردند! .

* آقای هاشمی یک آدم خوش‌بین بود، ‌برعکس آنهایی که همه چیز را تاریک می‌دیدند. هیچ اضطراب نداشت. سال 55 بود. یک دفعه ماشین آوردند بردند کمیته موقت که آقای هاشمی هم نوشته. سلول را نشان دادند تا اینجا عضدی با ما صحبت کند. (عضدی همان بود که هاشمی را با سیگار سوزانده بود)؛ نماز مغرب و عشا را که خواندیم دوباره ما را بردند اوین و بردند به بهداری و آنجا را برای ما تخلیه کردند که جای خوبی بود. آنجا با آقای هاشمی مأنوس شدیم. خیلی شوخ بود در طول یک ماه که در بهداری اوین بودیم میهمان داستانهای آقای هاشمی بودیم .

* از همان زمان زندان نبوغ هاشمی پیدا بود در مشورت‌ها خوب نظر می‌داد و با فکرش بچه‌ها را اداره می‌کرد. ما از ایشان نه خشونت دیدیدم و نه بد اخلاقی. بعدها هم همین طور بود.

منبع : آیت الله محی الدین انواری (یاران امام به روایت اسناد ساواک دفتر 39)

انتشارات : مرکز اسناد انقلاب اسلامی

جایی برای دفاع از اسلام

آیت الله هاشمی رفسنجانی دردیدار جمعی از استادان و محققان حوزه علمیه و محققین دانشگاه‌های شهر مقدس قم با مرور وقایع دوران جنگ وسازندگی، به اداره قابل قبول کشور براساس برنامه های پنج ساله و با وجود کمبود شدید منابع اشاره کرد و تصریح کرد: متاسفانه حرکتهای انحرافی از مسیر اصلی انقلاب زمانی شروع شد که برخی جریانهای فکری، وجود روحانیت ، علما و مراجع را مانع رسیدن به اهداف خود دیدند و سعی کردند برنامه‌های خود را برای تضعیف این شجره طیبه و منزوی کردن مدیران لایق عملیاتی کنند.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هدف اساسی تاسیس حکومت اسلامی را تحقق عدالت ،آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و اجرای شریعت، احکام، اعتقادات و اخلاقیات اسلامی عنوان کرد و با بیان اینکه اگر قبح و زشتی تجسس ، زور گویی ، اهانت و بی بند و باری و نیز دروغ، تهمت‌، بداخلاقی که از مسلّمات قرآن و اسلام است شکسته شود دیگر جایی برای دفاع از اسلام در میان مردم و بخصوص جوانان باقی نمی‌ماند، تاکید کرد: حضرت امام (ره) تخلف از قانون مصوب حکومت اسلامی را با هر بهانه‌ای حرام می‌دانستند ولی شاهدیم متاسفانه در برخی موارد علنا به قانون دهن کجی شده و به آن عمل نمی‌شود.
آیت الله هاشمی رفسنجانی اجرای ناقص برنامه پنج ساله چهارم، سند چشم انداز، سیاست‌های کلی مصوب و ابلاغی رهبری معظم انقلاب ، قوانین مصوب مجلس و فسادهای کلان را نمونه‌ای بارز در این زمینه خواند.

آیت الله هاشمی رفسنجانی و اصغر آقای فرهادی

بسم الله الرحمن الرحیم

این چند خط زیر را بخوانید تا بفهمید دست راست حضرت امام که بود.قسمتی از مصاحبه آقای هاشمی با روزنامه کیهان که در سال ۸۲ یا حتی قبل تر از آن صورت گرفته است.

هاشمی:به اتکاء همین تکرار حرفهای حجتیه فردا بی ریشه ای پیدا می شود و همه چیز نظام را به هم می ریزد و منت برقراری عدالت را هم بر ولایت فقیه می گذارد!

کیهان نبایدحرف حجتیه در مورد القاء ناتوانی امام (ره) در برقراری عدالت را تکرار کند ؛

کیهان : آقای هاشمی ! حضرت امام فرمودند:«حفظ نظام از اهم واجبات الهی است»ولی ما در آموزه‌های دینی خودمان اجرای عدالت را اصل می‌دانیم.

هاشمی : آن حرف هم، حرف خیلی مهمی است که امام می‌زنند. اگر ما نظام اسلامی داشته باشیم، می‌ـوانیم امیدوار باشیم که برپایه آن عیوبمان را به تدریج برطرف و عدالت، اخلاق و سیاست خارجی را تنظیم کنیم. ولی اگر پایه و اساس را زدیم، ممکن  است کسی پیدا شود و عدالتی انجام بدهد، ولی چون ریشه ندارد، به هم می‌ریزد. طبیعی است که ما باید روی پایه تکیه کنیم. اگر مکتب تشیع این خلوص را نسبت به سایر فرقه‌های اسلامی دارد، بخاطر این است که تکیه‌گاهش را روی ولایت گذاشته‌است

متن مصاحبه برگرفته از کتاب ربع قرن کارنامه جمهوری اسلامی « بی یرده با هاشمی رفسنجانی» / ناشر : انتشارات کیهان / سال ۱۳۸۲

اما بشنوید از اصغر آقای فرهادی که از دست خارجی ها خرس گرفته اند.

خبرنگار همشهری در بخشهایی از مصاحبه خود  بحث امید بخشی و ناامید کردن را در فیلمهای آقای فرهادی مطرح کرده و در ادامه از فرهادی پرسیده : آقای حاتمی کیا دربرنامه راز به نوعی گفت که فیلمهای شما تماشاگر را ناامید می کند و این نهایت بی اخلاقی است. نظرتان درباره این حرف چیست ؟

فرهادی: ایشان با شعورتر از آن هستند که این حرف را از سر اعتقاد و صداقت گفته یاشند.

عجب

اصغر آقا را از رقص در غبار و شهر زیبا دیده ام تا همین نادر و سیمین.اغلب افراد خشک مقدس و کج فهم دینی را به عنوان دیندار نشان میدهند.البته با چسباندن مسائل دینی خلاف واقع.لجبازی ایشان با مسئله حجاب در همه ی فیلمهایشان فریاد میزند.

حتما خاطرتان هست که دوست آن نوجوان اعدامی چه حرصی میخورد تا پیشنماز مسجد برای گرفتن رضایت از شاکی پا پیش بگذارد و پیشنماز مسجد جمله ای گفت که شاه کلید شناخت دین در افکار اصغر آقای فرهادی است.

دوست اعدامی میپرسد حاج آقا نماز واجب تره یا نجات جون یه آدم. البته اونجا نماز اول وقت مطرحه.

پیشنماز میگوید نماز . تو هم وضو بگیر بیا نمازت رو بخون.

حالا شما حال تماشاچی را حس کنید که دلش به حال یک پسرنوجوان اعدامی میسوزد و از یک طرف با پدر خشک مقدس زبان نفهم  مقتول طرف است که دستش هم مدام روی زنش بلند است از یک طرف با پیشنمازی که لابد نماد دینی است خشن نفهم و قاتل.چه دین بی تربیتی.

اصغر آقای فرهای من خیلی وقت است فهمیدم تو خیاط خوبی نیستی که هیچ.اصلا لباس تن این فیلمها نکردی.و اتفاقا لخت هستند که جایزه فرنگی میگیرند.اگه شک کنی باید به هوش غربیها شک کنی.و متاسفانه دشمنان خنگی نداریم.

یا علی

نظر فردید در مورد رهبر انقلاب و آیت الله هاشمی رفسنجانی

به گزارش پایگاه 598، مرحوم سید احمد فردید در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اوضاع سیاسی کشور را دنبال میکرد و در این ارتباط خطبه های نماز جمعه تهران و حتی شهرستانها را گوش میکرد یا در روزنامه ها میخواند. وی پس از استماع خطبه نماز جمعه از سوی آقای هاشمی رفسنجانی در دیماه 1365، در سخنان خود مطالبی درباره موضوعات آن بیان کرد.

در خطبه های فوق الذکر نکات قابل توجه و بحث انگیزی در مفاهیمی از قبیل "ارتجاع و ترقی" یا "انقلابی و مرتجع"، "میانه روی و دگماتیسم" بود که باعث شد دکتر سید احمد فردید در اظهار نظری به شخصیت شناسی و رفتار شناسی ایشان بپردازد.

نظرات دکتر فردید درباره شخصیت ها همیشه جای دقت دارد و در نوع خودش جالب است. وی در این اظهار نظر آقای رفسنجانی را دانا به دوز و کلک های سیاسی معرفی کرده است:

«رفسنجانی تضاد شرع و سیاست و مراعات دوز و کلک های سیاسی را می داند و عمل می کند. [آیه الله]خامنه ای جهت ایمانی دارد و هم ذوق دارد و عقلش نیز مرتب است. ایمان عقلی اش بهتر است .»

سید موسی دیباج، مفردات فردیدی، نشر علم، تهران، ۱۳۸۳، ص ۱۰۲

عمود خیمه

هاشمی رفسنجانی در آخرین نطق خود به عنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری: مشکل این است که افراد و نهادها زیاد از رهبری هزینه می‌کنند و اگر تخلف و در انجام وظایف ذاتی خود قصور می‌کنند از رهبری خرج می‌کنند اما رهبری متعلق به همه مردم است و امروز ایشان حرف آخر را می‌زنند.

وی ادامه داد: برخی که تصور می‌کنند با القاب و الفاظ می‌توانند مشکلات را حل کنند تلاش دارند تا رهبری را در یک جریان محبوس ‌کنند و ممکن است در کوتاه مدت از این کار خود سود ببرند اما در درازمدت با این کار به کشور و نظام و حتی به خودشان نیز ضربه می‌زنند.

وی ادامه داد:‌ نباید بگذاریم آنچه حقیقتا به پای رهبری نباید نوشته شود به پای رهبری بنویسند و البته خود رهبر معظم انقلاب هم مراقب این موضوع هستند و مکرر توصیه و نصیحت می‌کنند و ما نیز باید بدانیم اگر عمود خیمه آسیب ببیند، خیمه برپا نخواهد ماند و ما باید این محوریت را با راهکارهای درست حفظ کنیم.

شکنجه هاشمی رفسنجانی در زندان

 

محس رفیقدوست وزیر سپاه در دوره دفاع مقدس در پاسخ به اين سؤال كه آيا برخي كارهاي عملي آقاي هاشمي مانند حضور نيافتن در نماز جمعه را نوعي قهر يا رويارويي با فضاي جامعه نمي‌دانيد، با بيان اينكه برويد ببينيد چه كساني باعث اين كار شده‌اند، به ذكر خاطره‌اي پرداخت و افزود: وقتي بعد از ترور حسنعلي منصور، آقاي هاشمي و برخي سران مؤتلفه را دستگير كردند، آنها تعريف كردند كه آقاي هاشمي را در اتاق مجاور شلاق مي‌زدند اما ما فريادي از او نمي‌شنيديم. 

بعد از مدتي ديديم كه آقاي هاشمي فرياد زد "يا نارُ کوني بَرداً وَ سَلاماً عَلي اِبراهيمَ" و صداي شلاق قطع شد و وقتي از آقاي هاشمي موضوع را پرسيديم ايشان گفت آنها من را شلاق مي‌زدند تا فرياد بزنم و شما اقرار كنيد اما من اين كار را نكردم و به همين دليل بود كه آنها من را بر روي بخاري ذغالي نشانده و سوزاندند. 


رفیقدوست در ادامه با بيان اينكه چرا ما حتي جلوتر از رهبري حركت مي‌كنيم، افزود‌: ‌امروز آقاي هاشمي در هيچ موردي به جز رياست جمهوري آقاي احمدي‌نژاد با رهبري نظر مخالف ندارند. به هر حال ايشان به عنوان يك انسان 76 ساله، معتقد است آقاي احمدي‌نژاد براي رياست جمهوري مناسب نيستند. البته اين نظر را خيلي‌هاي ديگر هم مي‌گويند اما آنها مهم نيستند. آقاي هاشمي مهم است.

رفيقدوست در ادامه ضمن تمجید از منش هاشمی رفسنجانی يادآور شد: آقاي هاشمي مناعت طبع زيادي دارد. من اخيرا كه با ايشان ديدار كردم، آقاي هاشمي گفت اگر آقا واقعا اجازه دهند من به قم مي‌روم اما ايشان اجازه نمي‌دهند. 

وي اين حرف آقاي هاشمي را به معناي قهر كردن ندانست و افزود: آقاي هاشمي البته فرمودند تا وقتي كه رهبري بخواهند من محكم ايستاده‌ام اما به نظرم آقاي هاشمي احساس خستگي مي‌كنند.

از سایت فرارو

کسی که علیه هاشمی می نوشت، من بودم؛ خدا مرا ببخشد!

سال‎ها پيش و زماني‎كه در يك روزنامه به شكل منظم فعاليت داشتم، در كنار مطالبي كه با نام حقيقي مي‌نوشتم، مطالبي هم با نام مستعار منتشر مي‌كردم.(1) بخشي از آن نوشته‌ها در قالب ستون طنز ثابت و روزانه‌اي بود كه مورد استقبال نسبي هم واقع مي‌شد و بسياري از بزرگان و مسئولان نيز آن را تعقيب مي‌كردند.

 در مقطعي كه روزنامه همشهري انتشار روزانه خاطرات آيت‌ا... هاشمي رفسنجاني را (پيش از چاپ كتاب‎ها) شروع كرد، اين احساس براي ما پيش آمد كه هدف سياسي غيرقابل قبولي در پشت پرده انتشار اين خاطرات وجود دارد و در محتوا و مضمون آن خاطرات – جدا از عدم تناسب با فضاي فرهنگي مخاطب عام – به شكل غيرمستقيم و شايد ناخواسته، تعريض‎هايي به اساس انقلاب و ولايت فقيه هست.(2)

 با اين تصور و تحليل، من به شكل روزانه شروع به نظيره‎نويسي براي اين خاطرات روزانه كردم. و شايد آن نوشته‌ها از نخستين مطالبي بود كه با آن تلخي و تندي نسبت به ايشان منتشر مي‌شد و گرچه نام صريح و مستقيمي در مطالب نبود، ولي همه مي‌دانستند كه داستان چيست. اين نوشته‌ها چنان اثرگذار بود كه روزنامه همشهري انتشار آن خاطرات را متوقف ساخت و چندان بر ايشان ناگوار آمد كه دومرتبه در فاصله چند ساعت به ارسال پيام و اظهار عصبانيت شديد پرداختند و گفته مي‌شد كه تا آن هنگام هرگز اين‎گونه خشمي از ايشان ديده نشده بود.

 در همين حال و همان روزهاي آغاز انتشار اين ستون، به مناسبتي هنگام نماز مغرب و عشا در محضر مبارك رهبر انقلاب بوديم كه ايشان بعد از نماز اظهار لطف و تفقدي فرمودند و وقتي جلو رفتم چند كلمه گفتند و بعد از مقدمه‎چيني دقيقي تأكيد كردند كه نقد و بيان آزادانه مسائل خصوصا در قالب طنز خوب است، اما مراقب باشيد كه اركان انقلاب لطمه نخورد و آن وقت از آقاي هاشمي رفسنجاني (و بزرگوار ديگري كه همان روزها از ايشان هم نوشته بودم) نام بردند و گفتند: اين‎ها اركان انقلاب هستند و بايد ملاحظه كنيد.

 مخصوصا در مورد آيت‌ا... هاشمي رفسنجاني با لحن و تعابيري اظهارنظر فرمودند كه علاوه‎بر ملاحظات كلان سياسي و اجتماعي، دلبستگي عاطفي نيز در آن كاملا مشهود بود. همان شب تصميم گرفتم كه انتشار آن ستون را متوقف كنم و با خود گفتم، وقتي ولي فقيه و رهبرم اين‎گونه با ظرافت به من هشدار مي‌دهند، من بايد حرمت اين لطف را نگاه دارم و اگرچه ايشان صراحتا توقف مرا در نوشتن نخواسته‌اند و تنها به دقت كردن و مراعات تذكر داده‎اند، ليكن ادب اقتضا مي‌كند كه من خود فاصله‌اي را رعايت كنم.

 آن‌چه را كه فشارهاي غيرمستقيم نتوانسته بود كند كند، عنايت و لطف پدرانه ايشان كاملا متوقف ساخت و بعد‌ها اين رهنمود اساسي مقام ولايت در بقيه مطالب و نوشته‌ها به نوعي ملاك و ميزان بود و هست كه حرمت اركان انقلاب را نگاه داريد. امروز كه پشت سر را نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم آن‌چه آن روزها آرمانگرايي نوجوانانه ما را برمي‎آشفت، در بسياري از اوقات تأثير ناآشكار برخي از حاشيه ايشان بوده است كه ايشان به خوبي در فاصله گرفتن از آن حاشيه‌ها و اظهار موضع صريح و دقيق شخص خود كاملا توفيق نداشته‎اند. 

 
ادامه نوشته

هاشمی و سیاست خارجی

به گزارش خبرآنلاین، کاظم روحانی نژاد در وبلاگش با اشاره به ادعاهای شیخ نشین امارات مبنی بر مالکیت جزایر سه گانه، نوشت:

 در اواخر دوره ریاست آقای هاشمی بر دولت، ایشان برای شرکت در اجلاس فوق العاده سازمان کنفرانس اسلامی در پاکستان سفری به اسلام آباد داشت. یکی از کسانی که اصرار می  کرد با رئیس جمهوری اسلامی ایران دیدار کند وزیر خارجه وقت امارات بود که سرانجام این دیدار در محل اقامت آقای هاشمی انجام شد.

و رئیس جمهور وقت، این دیدار را در سه جمله خلاصه کرد و آن این بود که ..

حال واحوال پدرتان چطوراست؟ شما فرزند چندم و از همسر چندم هستید؟ سلام برسانید و بگویید ما می توانیم همسایه های خوبی برای هم باشیم و روابطمان را بیش از وضع کنونی گسترش دهیم. خداحافظ شما...

وزیر خارجه امارات هم که حدود بیست و پنج سال بیشتر نداشت به دلیل اینکه به همراهانش اجازه ورود ندادند فقط خودش با یک کیف سامسونت به اتاق محل دیدار آمد و مثل یک بچه خوب وسر به زیر حرف بزرگتر را گوش کرد و گفت: چشم، راضی از این دیدار از اتاق بیرون رفت.

یادداشت آیت الله هاشمی به مناسبت سالگرد شهادت شهید بهشتی

وقتی هاشمی حرف میزند باید به تک تک کلمات دقت کرد.هاشمی هیچ وقت بیخود از تاریخ استفاده نمیکند.شدیدترین انتقاداتش را با ذکر خاطره بیان میکند.و البته همین هوش هاشمی خیلی جاها به کمک انقلاب آمد.نزدیکترین یار امام حالا بیست سال پس از رحلت ش غریبانه سخن میگوید.

و البته بی دلیل نیست که در سالگرد شهادت شهید مظلوم یادداشت مینویسد. خلاصه ای از یاداشت آیت الله هاشمی را نوشتم.

وخامت حال آیت‌الله خامنه‌ای به‌گونه‌ای بود که همه چیز را فراموش کرده بودم و تمام فکر و ذکرم به کارهای پزشکانی معطوف بود که برای کم کردن آلام ایشان تلاش می‌کردند.

نمی‌توانستم باور کنم که پس از مطهری، مفتح، هاشمی‌نژاد که رفته بودند و خامنه‌ای که معلوم نبود می‌ماند یا می‌رود، حالا بهشتی و باهنر هم رفته باشند. گویی آسمان بر من فرود آمده بود

بهشتی، بهشتی شده و من کوه مصیبت رفتنش را بر دوش گرفتم تا کارهای مملکت در غیاب دو رئیس قوه دچار مشکل نشود.

روزی به او گفتم: سید! با این همه تهمت و توهین چه می‌کنی؟ خندید و گفت: آسیاب به نوبت!

دست‌های مردم آن‌چنان در فضا حرکت می‌کرد که گویی طوفانی سهمگین مزرعه گندم رسیده‌ای را به موج انداخته است و شعاری که بر شدت اشک من می‌افزود: «هاشمی هاشمی بهشتی‌ات کو؟»

من به بیمارستان برگشتم تا نگذارم داغ این خبر بر دل رفیق و همسنگرمان، آیت‌الله خامنه‌ای بنشیند. حال و روز خوبی نداشت، از درد به خود می‌پیچید، اما روزنامه و رادیو می‌خواست. گفتم: به چه کارت می‌آید؟ گفت: می‌خواهم بدانم در بیرون چه خبر است!! گریه امانم نمی‌داد و به سختی بغضم را فرو نشاندم و گفتم: آری، بیرون خیلی خبرها است که حتماً باید بدانی!!!

پیر کنعانی انقلاب در هجران یوسف خویش سخنانی گفت که برای ما و دشمنان، مایه دلگرمی و دلسردی بود. مخصوصاً جمله ای که همه – دوست و دشمن را- به آتش کشید این بود که «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد» تعبیر مظلوم برای مرگش تمام تارهای عنکبوتی نفاق را بر هم ریخت و تعبیر مظلوم برای زندگی‌اش، آه از نهان‌خانه دلهایی برآورد که با فریب‌خورده بودند و طعنه‌ها را آغشته به توهین و تهمت کرده بودند و در هر فرصتی به حریم پاک زندگی‌اش می‌افکندند.

مشفقانه‌ترین انتقادها را برنمی‌تابیم و نقشه‌های شوم دشمنان دوست‌نما را درنمی‌یابیم. نفاق را صداقت، توهین را صراحت، دروغ را درایت، تهمت را شجاعت و شعار را بصیرت می‌دانیم.

 اما این وعده تخلف‌ناپذیر خداوندی در «استعینوا بالصبر و الصلاه» و «ان تنصروا الله ینصرکم» است که انشاءالله به اقیانوس ظهور حضرت حق می‌پیوندد. انشاءالله

متن کامل یاداشت در ادامه مطلب.

ادامه نوشته

پاسخ روابط عمومی دفتر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

اینکه پاسخ منشر شده دفتر آقای هاشمی به چه کسی یا روزنامه ای بوده مهم نیست.مهم این است که این پاسخ که به احتمال زیاد با اجازه و مشاهده ایشان منتشر شده برای اولین بار حرفهایی دارد از پشت صحنه.

حرفهایی شنیدنی که تا حال نشنیدیم.از آن جنس یادداشتهایی است که پس از خواندن باید از بین برود.و اصلا به ما چه ؟ کی بود ؟ کجا ؟ چه خبر ؟

هاشمی همیشه جزء دو سه نفر اول مملکت بوده و آنقدر میداند که هر وقت کسی پا را بیشتر از گلیمش دراز کرد بتواند پاسخی محکم برایش داشته باشد.

مثلا وقتی آقای یزدی چندتا سخنرانی آتشین میکند با یادآوری هاشمی که " نگذارید بگویم " یکباره مشغول استراحت میشود و حرف هم که میزند با همه عالم کار داشته باشد با هاشمی ندارد.

از خواندن این جوابیه دفتر هاشمی احساس خوبی نداشتم.ولی عقلانیتم می پذیرد که بالاخره باید کسی پیدا شود تا در غیاب آنهایی که شجاعتش را ندارند جلوی این هجوم گسترده بی اخلاقی تهمت زنی و پرونده سازی را بگیرد.

البته فکر کنم این بی اخلاقی در مباحثه و مناظره حالا دیگر تبدیل به فرهنگ شده است.آن چنان که همکلاسی مظلوم و نجیب دیروزم که بارها در مدرسه و یا حرم امام رضا(ع)  کنار هم نماز خوانده ایم با کمی سیر و سیاحت سیاسی نزد حاج منصور و رجانیوزی ها بنده را پیوست میکند به یکی از این سبزینه های قشنگ که با اسلام مسئله دارند.انگار نه انگار حدود ده سال است که من را میشناسد.

شاید اگر روزی در خیابان دیدمان به فرزندش نگوید این همان است که سرصف برای مان قرآن میخواند بگوید این همان است که حاج منصور رئیسشان را لعن میکرد چون با قرآن مسئله داشتند.

حالا تازه این رفیق ماست.بیشترمان خانواده هایی سراغ داریم که به این مشکل دچارند.اصلا اخلاق راحت گم میشود ولی پیدا کردنش کار مشکلی است.ما عادت کردیم به برچسب زدن به مردم و غیبت و تهمت و دروغ.و ترک این اعتیاد هم انگار شدنی نیست. یادمان رفته که انقلاب و نظام برای اسلام بود.نه اسلام برای نظام.

متن کامل پاسخ دفتر هاشمی رفسنجانی در ادامه مطلب.

ادامه نوشته

حلالیت‌طلبی پالیزدار

روزنامه تهران امروز نوشت: به دنبال محکومیت عباس پالیزدار به جرم ایراد اتهام و نشر مطالب کذب و خلاف واقع به مسئولان نظام و از جمله حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری ، پالیزدار در دیدار با مسئولان و اشخاص سرشناسی که به آنها اتهام وارد کرده بود ، خواستار گذشت و عفو و بخشش آنها شد.

پالیزدار به دنبال ملاقات با آیت الله هاشمی رفسنجانی و آیت الله امامی کاشانی ، هفته گذشته موفق به دیدار با حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری و طلب حلالیت و همچنین اخذ رضایت به عدم پیگیری قضايی شد.

پالیزدار در این دیدار به شرح ماجرای سخنرانی های زنجیره ای خود به خصوص در دانشگاه همدان پرداخت و ضمن توضیح شکل گیری این اقدامات با اشاره به نقش برخی عناصر سیاسی در این خصوص از اینکه تحت تاثیر جو مسموم قرار گرفته و به نشر مطالب خلاف واقع در مورد رئیس دفتر بازرسی ویژه مقام معظم رهبری مبادرت ورزیده بود ابراز ندامت کرد.

انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی

خیلی به این فکر کردم که فرهنگ و هنر ما چرا به این روز افتاده ؟ چرا فقط فیلمهای طنز سبک در سینما پرفروش میشه.چرا عمده رمانها در جمهوری اسلامی باید عشقولانه های مزخرف باشه.چرا مردم تو خیابون نسبت به رفتارهای زشت از جمله بی احترامی به ناموس دیگری بی تفاوت شدند ؟ چرا مجالس امام حسین اینطور برگزار میشه ؟ این عربده کشی ها از کجاست ؟ چرا نمایشگاه کتاب اینقدر شلوغه ولی مطالعه اینقدر خلوته ؟دلایل زیادی برای این مصیبت ها هست.یکی از دلایلی که به نظرم اومد با توجه به صحبتهای حضرت علی (ع) - که مربوط به رفتار یا اصلاح حاکمان و رعیت بود - اینی شد که این پایین نوشتم.

..................................

باید نگاهی به مجموعه افراد موثر در انقلاب و نظام در یک دهه پیش و دو دهه پس از انقلاب بندازیم.  خصوصیتی شبیه به هم رو میشه در آنها پیدا کرد.که اسم خاصی نمیشه روش گذاشت.یه چیزیه تو مایه های مولف بودن یا هنر و اینا.

از پیش از انقلاب

دکتر شریعتی که دو برابر سنش کتاب و سخنرانی داره و اهل شعر بوده.

شهید مطهری که علامه ای است برای خودش.سخنرانی بی نظیر  با چند ده جلد کتاب که به تعبیر امام بدون استثنا مفید است.

بنیانگذار و رهبر دهه ی اول انقلاب

حضرت امام بهترین استاد حوزه علمیه و فقیهی عالی مقام. ایشون چند جلد کتاب نوشتند و شاعر هم بودند.

میرحسین موسوی نخست وزیر آن دهه ی اول معمار بوده و نقاشی هم  میکشیده.

دهه ی دوم انقلاب

سید محمد خاتمی نماینده حضرت امام در روزنامه کیهان  و مسئول تبلیغات دفاع مقدس- دهه اول - و وزیر فرهنگ دولت هاشمی نویسنده بوده.

آقا رئیس جمهور دهه ی اول و رهبر دهه ی دوم مجتهد و شاعر . سخنران بی نظیری بوده اند و به شدت اهل مطالعه ی رُمان بوده اند.

آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس دهه ی اول و رئیس جمهور دهه ی دوم هم سخنران بوده. تفسیری از قرآن کریم نوشتند و خاطره نویسی میکنند.

به نظرم اینها همه مولف بودند.

حالا نگاهی به مجموعه مدیریت فعلی کشور بندازید.

پی نوشت : سخنران بودن یک توانایی است که در هر کسی نیست.نظر شخصیم اینه که در حال حاضر در سیاسیون مملکت ما به جز رهبر و آقای هاشمی سخنران وجود نداره.

البته اگر سخنرانی معنی انتقال مطلب مفید داشته باشه.وگرنه اگر منظور حرف زدن پشت میکروفون باشه تا دلتان بخواد سخنران داریم. با پرسیدن اینکه ساعت چنده ؟ یا کی خسته ست ؟ یا اینکه ما به اونا میگیم ..... اونا به ما میگن .... دوباره ما گفتیم ..... بعد اونا گفتن کسی سخنران نمیشه.اگر هم قرار به حرف زدن از دستهای پشت پرده باشه که خب امیر قلعه نویی خودش میشه سخنران.

...

ناگفته هایی از ارتباط رهبر انقلاب با آیت الله هاشمی رفسنجانی

 

با توجه به این قرابت فکری در مسایل دینی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و بالاتر از همه وصیت حضرت امام در سفارش به هر دوی شما مبنی بر وحدت همیشگی برای تداوم انقلاب که در آخرین روزهای حیاتشان داشتند، چرا عده‌ای سعی می‌کنند به هر طریقی اختلاف شما را در جامعه القا کنند؟
اولاً این را باید از این افراد پرسید که چرا سعی می‌کنند چنین اختلافی در جامعه القا شود. انتظار طبیعی این است که این حرفها در محافل خارج از کشور مطرح شود و دوستان و دلسوزان در داخل کشور با ارائه ادلّه فراوان، در ردّ آن بکوشند، اما الان می‌بینیم برعکس شده است. عده‌ای در داخل به اختلافاتی که هیچ وقت نبوده و نیست، دامن می‌زنند و خارجی‌ها هم که دنبال خوراک تبلیغاتی می‌گردند، لقمه‌های چرب و نرمی پیدا می‌کنند. 

ثانیاً هم من و هم شخص آیت‌الله خامنه‌ای در طول بیش از ۵۰ سال آشنایی و همکاری، مخصوصاً در طول ۳۰ سال پس از پیروزی و به ویژه طی یکی دو سال اخیر بارها و بارها از استحکام روابط خویش در جلسات خصوصی و حتی در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های عمومی سخن گفته‌ایم. 

ثالثاً، هر دوی ما انقلاب اسلامی را بیشتر از جان خویش دوست می‌داریم و آن سفارش امام (ره) را در گوش جان خویش طنین‌انداز می‌بینیم.رابعاً، چرا باید با هم اختلاف داشته باشیم؟ همین الان هر دو هفته یک بار با هم می‌نشینیم و درباره همه مسائل کشور بحث می‌کنیم. جلساتی است که چون ضبط نمی‌شود، هیچ محدودیتی در بیان مسائل نداریم. 

من فکر می‌کنم القاکنندگان اختلاف، اگر هم سوءنیتی نداشته باشند، دچار اشتباه شده‌اند، یا شاید ادبیات صریح و غیرمتملّقانه مرا نمی‌پسندند. درباره نامه‌ای که در آستانه انتخابات خدمت ایشان فرستادم، خود آیت‌الله خامنه‌ای به من گفتند: درباره محتوای سراسر نامه ملاحظه‌ای ندارم و فقط زمان انتشار آن را اگر بعد از انتخابات بود مناسب می دانستم. ولی می‌بینید که دوستان و دشمنان چه تحلیل هایی نوشته‌اند! 

قبلاً هم گفتم که هربار در حمایت از آیت‌الله خامنه‌ای جمله‌ای گفتم، یک جریان که حالا دیگر ناشیانه هم عمل می‌کند، دست به کار می‌شود. نمونه بارز آن همین اقداماتی است که پس از حمایت اخیرم از آیت‌الله خامنه‌ای می‌شود.به هر حال ما به بی‌اثر بودن این تلاشها برای القای اختلاف هم ایمان داریم و هم عادت کرده‌ایم و امیدوارم دوستان هم از عادت بد خویش دست بردارند که این کارها جز القای دودستگی، یأس مردم و امیدواری دشمنان هیچ ثمره‌ای برای ملّیت و اسلامیت ایران عزیز و جمهوری اسلامی ندارد. 

22بهمن

رئيس مجلس خبرگان رهبري : 22 بهمن متعلق به همه وفاداران به نظام است و بايد تجلي وحدت، همدلي، عشق و وفاداري به انقلاب ، اسلام ،قرآن و ايران باشد و به دشمنان استكباري نشان دهد كه عامه مردم ايران پاي انقلاب ايستاده‌اند و انتقادات و اختلاف سليقه‌ها در حفظ انقلاب و رفع نواقص و پيشرفت بهتر است. 

 شهید مظلوم دکتر بهشتی:

انقلاب ما انقلاب آرمانهاست نه انقلاب واقعیت ها،

ما انقلاب کردیم تا واقعیت ها را تغییر دهیم،

نه آنکه آنها را بپذیریم.

روسای قوای سه گانه و حضرت امام

هاشمی، شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای

هاشمی بیانیه امام را می خواند

 

شهر که شلوغ میشه

آیت الله هاشمي رفسنجاني : در مورد سخنان اخير آقاي يزدي همان گونه كه قبلا هم گفتم، جوابم تاكنون به سخنان توام با عصبانيت و غرض‌آلود ايشان سلام بوده است، ولي با صحبت‌هاي ديروز ايشان و اطلاعات رسيده، اين بار بوي توطئه به مشام مي‌رسد و درباره مسائل ايشان در زمان امام راحل و در جلسه انتخاب رهبري بعد از ارتحال امام و در قوه قضاييه به صورت كتبي مطالبي را گوشزد خواهم كرد.

وی در ادامه اصل ولایت فقیه را محور جمهوری اسلامی خواند و گفت: اگر ولایت و جایگاه رهبری آسیب ببیند نمی‌توان آینده خوبی برای کشور متصور بود.

پ.ن:یعنی بینیم بیشین با. اصولا به آقای هاشمی توهین میشود کرد جواب هم نمیدهد.اما شوخی نمیشود کرد.

.....................................

رجانیوز:احمدي‌نژاد فضاي اطلاع رساني و مطبوعات را فضايي خاص خواند و افزود: بنده اين بگير و ببندها را قبول ندارم، زيرا برخلاف صريح قانون است و با صرف يك انتقاد از يك فرد درست نيست كه با افراد برخورد شود.

اين قبيل برخوردها را قبول نداريم و معتقديم اين رفتارها نشان دهنده روحيه ديكتاتوري است و همگان بدانند كه اين كشور ديكتاتوري بردار نيست و مسائلي كه 30 سال قبل بود، تمام شده است.

وي افزود: اين درست نيست كه تا مقاله اي بر ضد شخصي نوشته شد، آن رسانه تعطيل و نويسنده آن زنداني شود. با اين فضا كسي ديگر نمي تواند دست به قلم ببرد. كار مطبوعاتي و كار فكري كند.

پ.ن:......... بله.

در قسمت نظرات فکر آینده ما را هم بکنید.هنوز جوانیم.

ادامه پست قبل

 

هاشمی برای مسوولان، وزرا و مدیرانش «رئیس» نبود بلکه «همکار» بود. در بسیاری از موارد او وقتی در مقابل منطق و صحت نظرات مخالف قرار گرفته و متوجه عیب و ایراد نظر یا تصور خودش می شد، بدون تعصب و مغلطه بازی، فکر خودش را رها کرده و نظر مخالف را می پذیرفت. در اوج قدرتش، در دهه ۱۳۶۰ و زمانی که رئیس مجلس یا مسوول جنگ هم بود سبک و سیاقش همین بود.

در دولت هاشمی از یک سو عبدالله نوری، محمد خاتمی، مصطفی معین و عطاءالله مهاجرانی حضور داشتند و در سویی دیگر برادران لاریجانی، مصطفی میرسلیم، علیمحمد بشارتی و علی اکبر ولایتی. استانداران وی از یک سو شامل محمود احمدی نژاد و محمدرضا رحیمی (معاون اول احمدی نژاد) می شدند و از سویی دیگر شامل عبدالله رمضان زاده، محسن میردامادی و مسعود سلطانی فر (مشاور سیاسی آقای کروبی و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی). آنچه بیش از خط و خطوط سیاسی، جناحی و باندی و یا میزان فرمانبرداری و سرسپردگی مطرح بود، توان اجرایی، لیاقت فردی، تحصیلات و سوابق تجربی آن مسوول بود. سبک و سیاق مملکت داری هاشمی عامل دیگری است برای محبوبیت و احترام وی در میان بسیاری از مسوولان جاافتاده تر و قدیمی تر نظام.

تعارض فعلي اصولگرايان تندرو به هاشمي براي وي نه پديده جديدي است و نه تجربه يي ناآشنا. او همان طور که ديديم همواره با افراطيون چه راست و چه چپ مشکل داشته است. جالب است که امروز اصولگرايان تندرو در حمله به هاشمي کم و بيش از همان ادبياتي استفاده مي کنند که دوم خردادي هاي تندرو در سال هاي اوج اصلاحات که چپ اسلامي در اوايل دهه 1370، که مجاهدين در سال هاي نخست انقلاب به کار مي بردند.

دکتر صادق زیباکلام

پ.ن:خسته نباشید

3 دقیقه دیگه خیلی بشه 4 دقیقه

البته میدونم حوصله ی خوندن مطالب طولانی وبلاگی رو ندارید.ولی این یه بار رو بخونید.تا جایی که شد خلاصه و لت و پارش کردم.احتمالا بروبچه علوم سیاسی اینو کاملشو قبلا خوندن.خب دوباره بخونن.

شاید سخنی به گزاف نرفته باشد اگر ادعا شود اکبر هاشمی رفسنجانی یکی از پیچیده ترین و در عین حال یکی از دشوارترین چهره های نظام اسلامی ایران برای تحلیل است. خود این پرسش که قدرت او به راستی چقدر است به تنهایی برای توصیف پیچیدگی وی کفایت می کند.

بگذارید از اینجا شروع کنیم که نخستین اشکال آقای هاشمی رفسنجانی هوش فوق العاده، ذکاوت و IQ بالای وی است. شاید بسیاری از خوانندگان متعجب شوند که چرا IQ بالا و هوش و استعداد فوق العاده را من «اشکال» آقای هاشمی می دانم. هوش و استعداد بالا اگر برای پیشبرد امور صرفاً فردی به کار گرفته شود، البته که نه تنها اشکالی برای شخص ایجاد نمی کند، بلکه باعث موفقیت فردی وی هم می شود.

اما اگر قرار شود سیاستمداری از هوش و استعداد بالایش برای بهبود امور مملکتی و پیشرفت جامعه اش بهره برداری کند با هزار و یک اشکال روبه رو خواهد شد، همچنان که آقای هاشمی رفسنجانی روبه رو شده است.

من هیچ یک از مدیران و مسوولان هاشمی را ندیدم که او را «قبول نداشت». برعکس همه آنان نه تنها او را به عنوان یک مدیر و یک رئیس قبول داشتند، بلکه جملگی آنان از وی به عنوان یک مدیر و رئیس باهوش، پرکار، لایق، مدبر، بااستعداد «چیزفهم»، واقع بین، معتدل، توانمند، به شدت علاقه مند و معتقد به پیشرفت کشور، عالم دوست، مودب و متواضع یاد می کردند. بسیاری از آنان تعریف می کردند که چگونه ایشان با اشتیاق و حوصله به گزارش مسوولان و متخصصان پیرامون پروژه های بزرگ فنی، صنعتی، ساختمانی و… ساعت ها گوش فرا می داد و با پرسش هایی که مطرح می کرد، نشان می داد که اتفاقاً بسیاری از نکات فنی و تخصصی آن طرح یا پروژه را درک کرده است. بسیاری از آنان تعریف می کردند که چگونه ساعت ها پیرامون مسائل مختلف در هیات دولت صبورانه و با علاقه می نشست و با اعضای هیات دولت به بحث و گفت وگو و مجادله می پرداخت.

بعد از «اشکال» هوش و ذکاوت، برخورداری از توان مدیریتی قوی و IQ بالا، «اشکال» بعدی هاشمی در نداشتن تنگ نظری است. اگر به برخی از مسوولان ما گفته شود صادق زیباکلام پنج دستگاه آپارتمان دارد پاسخ می دهند که بروید بررسی کنید ببینید از کجا آورده و اساساً کسی که پنج آپارتمان و یک ویلا در میگون دارد، خیلی آدم علیه السلامی نمی تواند باشد.

از دید بسیاری از مسوولان ما، آدم های علیه السلام گدا و بی چیز هستند. بنابراین اگر کسی مال و اموالی داشته باشد، مرفه بی درد، بی درد مرفه، مستکبر، طاغوتی، مفسد اقتصادی، ستون پنجم اقتصادی دشمن و خلاصه برای لای جرز دیوار مناسب است تا منصوب شدن به پست و مقامی. «اشکال» آقای هاشمی از اینجا شروع می شود که اگر ایشان بخواهد فردی را منصوب کند و به وی گزارش دهند که آن فرد پنج دستگاه آپارتمان و یک ویلا در میگون دارد به منتقدان پاسخ می دهد که به شما چه مربوط است؟ اما این همه اشکال نیست. اشکال جدی تر آن است که از دید آقای هاشمی این فرد اگر از راه خلاف آن ثروت را به دست نیاورده باشد، قطعاً آدم باهوش و بااستعدادی است و مدیر توانمندی خواهد شد. بنابراین از انتصاب وی پشتیبانی می کند. می توان حدس زد در جامعه یی که یک موی گندیده کوخ نشینان آن می ارزد به صد تا کاخ نشین، نوع نگاه و تلقی آقای هاشمی سرانجام چه مصیبتی را بر سرش خواهد آورد.

ادامه دارد

هاشمی رفسنجانی: به محسن رضایی گفتم همین روند خیانت خوب است.

شهرام شکیبا طنزنویس در سایت خبرآنلاین نوشت:

قرار است به زودی حمید روحانی، رئیس بنیاد تاریخ پژوهشی ایران معاصر، کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی را نقد کند.

وی در این‌باره به خبرگزاری «فارس» گفته است: «یکی از اهداف بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر نقد نادرستی‌ها و خلاف‌گویی‌ها پیرامون تاریخ سیاسی معاصر و انقلاب اسلامی است. لذا تصمیم دارم به‌زودی به نقد و بررسی کتاب خاطرات آقای هاشمی‌رفسنجانی بپردازم. معتقدم که در کتاب خاطرات آقای هاشمی‌ اشتباهات زیادی وجود دارد. امیدوارم این اشتباهات غیرعمدی و از روی خطا و سهو باشد.»

اساساً تاریخ خیلی چیز جالبی است. برخی می‌گویند تاریخ تکرار می‌شود و برخی دیگر می‌گویند تکرار نمی‌شود. به طور کلی جماعت مورخ خیلی حرف می‌زنند و همه‌چیز را می‌گویند، جز یک چیز. آن هم چیزی که هم مردم و هم خود مورخان به آن اعتقاد دارند ولی کسی آن را نمی‌گوید: اینکه واقعاً معلوم نیست تاریخ تکرار می‌شود یا نه، ولی آنچه قطعی است، این است که تاریخ تغییر می‌کند و این تنها موردی است که «حال»‌ بر «گذشته» تأثیر می‌گذارد.

برای نمونه یادداشت روز یک‌شنبه 19 مهر 1360 هاشمی‌رفسنجانی را بخوانید تا بعد اشتباهاتش را درآوریم و اصلش را برایتان روایت کنم.

...شب به خانه نیامدم و به دفتر کارم رفتم. شام، کوکوی سیب‌زمینی داشتیم و تلفنی با خانه صحبت کردم. معلوم شد، عفت هم برگشته و از پیام‌های آقای منتظری برایم گفت. امروز طومار 50 متری در سالن مجلس آورده‌اند که مردم به دنبال سخنان مهدی بازرگان، خواستار اخراج لیبرال‌ها از مجلس شده‌اند و این‌ها خیلی ناراحتند و از من گله دارند که چرا کاملاً از آنها حمایت نمی‌کنم.

آقای محمد محمدی گلپایگانی هم، ضمن اظهار ناراحتی از وضع خودش و فشار حزب‌اللهی‌های گرگان، پیام دکتر پیمان را آورد که «امت»‌ را به خاطر فشار حزب‌الله، تعطیل کند و می‌خواهد من را ببیند.

کارمان با این آقایان مشکل شده، دوستان و همرزمان دوران مبارزه‌اند و خود را ذی‌حق می‌دانند، من هم تحت تأثیر عواطف هستم و از طرفی در این جریان‌های اخیر، بد عمل کردند و اوج آن، که کار را مشکل‌تر کرده، وضع روابط‌شان با ضدانقلاب محارب است که این همه انسان‌های بزرگوار انقلابی را شهید کرده‌اند و در جنگ با عنوان ستون پنجم دشمن عمل می‌کنند. در عین حال از نصیحت و خیرخواهی نسبت به آنها دریغ نمی‌کنم. آخر شب، مقداری از گزارش‌ها را خواندم. حادثه مهمی نداشتیم. ص323 «کتاب عبور از بحران»

حالا با هم روایت درست و دقیق و بدون اشتباه و مناسب با اوضاع واحوال را می‌خوانیم.

یک‌شنبه 19 مهر 1360

...ظهر که از خواب پا شدم، رفتم به دفتر کارم. ناهار کباب تیهو و بوقلمون و خاویار و آلورا و آناناس و سوپ لابستر داشتم. تلفنی با خانه صحبت کردم. معلوم شد، عفت هم برگشته. خیلی اصرار داشت که تا شب جامعه را با شدت هرچه تمام‌تر به آشوب بکشیم و زودتر انقلاب را به باد بدهیم. هرقدر اصرار کردم نپذیرفت. نگرانم. الان وقتش نیست. فائزه و فاطمه هم مثل ایشان به شدت مصرند به این ماجرا.

داشتم دسر می‌خوردم که آقای علی‌اکبر ناطق‌نوری آمد. ناراحت بود. گفت: «اکبر کارها عقب است. چرا نمی‌آیی زودتر همه ثروت‌های ملی را چپاول کنیم و مملکت را به یغما ببریم.» هرچه گفتم من الان درگیر خیانت به رزمندگان اسلام هستم و گرفتار پیروز کردن باطل بر حق هستم، چون به صدام‌یزد کافر قول داده‌ام به خرجش نرفت. دست آخر رضایت دادم که او هم بیاید با حسن روحانی خیانت کند به اساس انقلاب و در عوض پروژه چپاول ثروت‌های مملکت را هم بسپاریم به بچه‌های دو خانواده. اندکی دل‌چرکین شد ولی به‌هرحال پذیرفت و رفت.

بعد از ظهر داشتم نقشه رابطه با آمریکا را می‌کشیدم که آقای خاتمی آمد. بچه‌های دفتر گفتند آقای خاتمی آمده. آمد توی دفتر، خشکم زد. امان از دست گیج‌بازی‌های بچه‌های دفتر. فکر کردم سیدمحمد خاتمی آمده،‌ نگو سیداحمد خاتمی آمده بود. پنج‌ دقیقه بیشتر نماند. دعوایمان شد، ناسزا گفتیم به هم. چایی نخورده رفت. در دفتر را خیلی محکم به هم زد.

آقای محسن رضایی از قرارگاه زنگ زد برای کسب تکلیف، گفتم همین روند خیانت خوب است،‌ آن را پی‌بگیرید.

بعد اخوی محمد آمد. بحمدالله دستش در خیانت و چپاول خوب راه افتاده، مهدی و محسن را به او سپردم تا آموزششان بدهد.
با برادران لاریجانی قرار داشتم. رفته بودند اسکی نیامدند.

...نزدیک غروب خیلی درگیری داشتم. برادران مؤمن و مسلمان و مبارزان واقعی و صاحبان اصلی انقلاب آمدند. برادر سیدمجتبی هاشمی‌ثمره، برادر صادق محصولی،‌ برادر محمد علی‌آبادی، برادر مهدی کلهر و برادر حمید روحانی.
یک اسلام‌شناس برجسته هم همراهشان بود به نام اسفندیار رحیم‌مشایی که انصافاً هم وارد بود. به نمایندگی از برادر دیگری آمده بودند.

فقط همین جمع هستند که فهمیده‌اند من مسائلی را به امام تحمیل کرده‌ام و دارم جام زهر دست ایشان می‌دهم. از طرفی چون همه بار انقلاب بر دوش این جماعت است، نمی‌توانم هیچ چیزی به آنها بگویم. نمی‌دانم کی از همه اسناد یک کپی هم داده به این برادران.

خلاصه حسابی سرم داد‌وبیداد کردند و گفتند که همه مدارک را هم دارند. حتی فهمیده‌اند که می‌خواهم جامعه را به آشوب بکشانم و انقلاب را به باد بدهم. از طرفی همه بار جنگ هم بر دوش این برادران است و همه هم این را می‌دانند. لذا نمی‌توانم هیچ کاری بکنم.

شب آنقدر از دستشان گریه کردم که نماز صبحم قضا شد. خدا مرا ببخشد.
ص 323 (کتاب عبور از بحران، چاپ جدید با ویرایش خیلی جدید)

 

حلاليت‌طلبي پيامبر در پايان عمرشان راهي بنيادين در اداره حكومت بود

رئيس‌مجمع تشخيص مصلحت نظام در تشريح آخرين حركت پيامبر در ساعات پاياني عمرشان يادآور شد: ايشان به زحمت در منبر نشستند و گفتند اگر وعده‌اي به مردم داده‌ام و به آن عمل نكرده‌ام به من بگوييد تا خلف وعده نكرده باشم اگر طلبي هم است بگوئيد تا بپردازم تا مطالباتم به آخرت نرسد.

هاشمي با ذكر روايتي كه امام (ره) از كتاب منتسب به «سيدبن‌طاووس» در خصوص راي و نظر مردم در حكومت نقل كرد، اشاره كرد و گفت: در آن كتاب از قول علي‌بن‌ابي‌طالب داريم كه اين ولايت متعلق به مردم است و تاكيد شده است كه اگر مردم شما را قبول كردند كه متولي امر شويد آن زمان مسؤوليت را بپذيريد و به ولايت خود ادامه دهيد.
وي با تاكيد بر اينكه مبناي حكومت پيغمبر هم بر محور اسلام و مردم بنا شده بود، به معرفي مهندس بازرگان از سوي امام به عنوان نخست‌وزير اشاره كرد و گفت: امام در معرفي مهندس بازرگان به عنوان نخست‌وزير و در حكمي كه من آن را قرائت كردم تاكيد شده بود كه دوران شوراي انقلاب كوتاه شود و قانون اساسي سريعاَ نوشته شود و معتقدم از لحاظ قانون اساسي همه چيز در كشور ما وابسته به راي مردم است. از رهبري گرفته كه با راي مردم به نمايندگان مجلس خبرگان انجام مي‌پذيرد تا انتخاب رئيس‌جمهور، نمايندگان مجلس، شوراها و افرادي كه بعد از اينها سمت مي‌گيرند، همگي با اتكا به راي مردم است.
رئيس‌مجمع‌تشخيص‌مصلحت نظام تاكيد كرد: جمهوري اسلامي يك لفظ تشريفاتي نيست .

و جمهوري اسلامي يك واقعيت است كه ريشه در انديشه پيغمبر دارد و اين دو جمهوريت و اسلاميت هميشه بايد با هم باشند و اگر به يكي از اين دو آسيب برسد ما ديگر انقلاب را نخواهيم داشت. اگر اسلامي نباشد به بيراهه خواهيم رفت و اگر جمهوري نباشد حكومت به اهداف خود نمي‌رسد.
وي با تاكيد دوباره به راي و نظر مردم در ساختار حكومت با ذكر مثالي از بيعت مردم با حضرت علي گفت: اهميت راي و نظر مردم زماني بيشتر براي ما عينيت دارد كه حضرت علي 19 سال خانه‌نشين بود و وقتي مردم به در خانه او آمدند و آن تراكم جمعيتي به وجود آمد، ايشان پذيرفتند كه عهده‌دار حكومت شوند.