می‌گوید: “فلان کتاب پر از روایت مجعول است، افکار را خراب می‌کند ضررش از هر کتاب غیردینی برای عقاید مردم این زمان بیشتر است…” می‌پرسیم: “پس بفرمایید تا مردم بدانند و با خواندنش منحرف نشوند، جوانان نخوانند تا با خواندنش به اسلام بدبین نشوند!

” بله، ولی … خوب … مصلحت نیست!

می‌گوید: “سینه‌زنی و قمه‌زنی و تیغ‌زنی و جریده‌کشی و نعش‌بندی و این حرکات با اسلام سازگار نیست، لخت شدن مردها در انظار، آسیب زدن به بدن، شرعاً جایز نیست”، می‌گوییم: “پس اعلام بفرمایید تا نکنند، مخالفان اسلام و تشیع نبینند، شما خودتان درستش کنید تا دیگران جور دیگری جمعش نکنند…”

مى‌فرماید: “بله، ولی… مصلحت نیست”

اعتراف می‌کند که: “این جور وعظ و تبلیغ دیگر برای این زمان مؤثر نیست، در برابر هجوم تبلیغات غیرمذهبی و ضد مذهبی و مجهز به آخرین وسائل ارتباطی و آموزشی و تبلیغی و شیوه‌های هنری و فنی و علمی جدید نمی‌تواند مقاومت کند و از اسلام دفاع اثربخشی کند، باید فیلم را، تلویزیون را، تئاتر را، رادیو را در خدمت بیان جدید مذهب آورد…”

خوشحال می‌شوی از این همه روشن‌بینی و هوشیاری و احساس زمان و نیاز زمان و قدرت نقد تحلیل اجتماعی و پیشنهاد می‌کنی که: “اشکالی ندارد ما حاضریم هر کاری از دستمان برآید در این راه انجام دهیم.” بلافاصله: “بله، ولی هنوز زود است، فعلا مصلحت نیست، مصلحت نیست.

آری، حقیقت نیست اما مصلحت است، حقیقت است اما مصلحت نیست.

این منطق کیست؟ این مصلحت‌اندیش و منطقش، دشمن و مخالف علی است، و با همین ابزار و ضربه است که علی، خانه‌نشین می‌شود و هنوز هم همین “مصلحت نیست”ها را چون سدی در برابر همه جنبش‌ها و کوشش‌ها می‌بینیم.

علی شریعتی